خلاصه رایگان
کتاب افسانه کاریزما
نوشته: اولیویا فاکس کابان
دسته بندی: کتاب های توسعه فردی کتاب های ایجاد تغییر🟣 کتاب افسانه کاریزما به صورت قدم به قدم نشون میده که افراد کاریزماتیک تو موقعیتهای مختلف زندگی چطور رفتار میکنن و چرا اون رفتارها از نگاه دیگران جذاب هستن. نکته مثبت درباره کتاب اینه که نویسنده، خانم الیویا فاکس کابان، تا حد ممکن تلاش کرده تا با تکیه به مقالات و مطالب علمی، حرفای مستندی رو به مخاطب ارائه کنه و نشون بده که کاریزماتیک بودن ذاتی نیست و میشه با رعایت یه سری اصول بهش دست پیدا کرد.
خلاصه متنی رایگان کتاب افسانه کاریزما
استیو جابز، هیتلر، نلسون ماندلا
به نظرتون چه عنصری بین هر سه این شخصیتها مشترکه؟ همهی این آدما، افراد شناخته شده ای بودن؛ اما وجه اشتراکشون چیزی به اسم کاریزماست. کاریزما یا معادل فارسیش، فرهمندی همون چیزیه که باعث میشه دیگران نگاه مثبتی به یه شخصیت داشته باشن. شاید بین اسم هایی که شنیدین، آوردن اسم هیتلر یه مقداری براتون تعجب آور باشه؛ اما حقیقت اینه که هیتلر یه رهبر کاریزماتیک بود؛ وگرنه امکان نداشت که اون طرز فکر و کارهای وحشیانه واسه احدی جذاب باشه.
در واقع این شخصیت و نوع سخنرانیهای هیتلر بود که باعث میشد تا میلیونها آلمانی خودشون رو جان فدای این رهبر دیکتاتور و خونریز بدونن. این قدرت کاریزماست. قدرتی که هنر جذاب بودن رو برامون به ارمغان میاره. اما خبرخوبی که دربارهی کاریزما وجود داره، اینه که این ویژگی یه موهبت خدادادی نیست و هرکسی میتونه از خودش یه شخصیت کاریزماتیک بسازه.
کتاب افسانه کاریزما از اولیویا فاکس کابان
تلاشی برای دستیابی به همین شخصیته و به صورت قدم به قدم نشون میده که افراد کاریزماتیک تو موقعیت های مختلف زندگی چطور رفتار میکنن و چرا اون رفتارها از نگاه دیگران جذاب هستن. نکته مثبت درباره کتاب اینه که نویسنده، خانم الیویا فاکس کابان، تا حد ممکن تلاش کرده تا با تکیه به مقالات و مطالب علمی، حرفای مستندی رو به مخاطب ارائه کنه. حتی توی بعضی قسمت ها شاهد این هستیم که نویسنده از طریق مهندسی معکوس رفتارهای کاریزماتیک، مخاطب رو به تقلید از اون رفتارها تشویق میکنه.
با این تفاسیر، ممکنه عنوان کتاب یه مقداری غلط انداز باشه؛ چون داره دربارهی افسانه کاریزما صحبت میکنه و انگار نویسنده هم به وجود چنین چیزی اعتقاد نداره. اما دلیل انتخاب این اسم به خاطر باور اشتباهیه که بین اکثر مردم رواج داره. عموم مردم تصور میکنن که افراد کاریزماتیک به طور ذاتی چنین رفتاری رو دارن. درحالی که کتاب افسانه کاریزما نشون میده که این افراد صرفا با دنبال کردن یه سری اصول و روش ها به شخصیت کاریزماتیک دست پیدا کردن و این قوانین، چیزهایی نیستن که دست عموم مردم ازشون کوتاه باشه. درواقع هرکسی میتونه با پیروی از این روشها، شخصیت کاریزماتیکی از خودش بسازه.
خب بریم سراغ نویسنده. خانم الیویا فاکس کابان سخنران و نویسنده آمریکاییایه
که تحصیلات و تخصص والدینش، اون رو به تحقیق و پژوهش تو زمینه رفتارشناسی علاقه مند کرد. خانم فاکس ۳ مدرک کارشناسی ارشد حقوق بین الملل و اروپا کسب کرده و علاوه بر این برای بی بی سی ( BBC )، وال استریت ژورنال ( Wall Street Journal ) و نیویورک تایمز ( New York Times ) هم نویسندگی میکنه. کتاب افسانه کاریزما اولین و مشهورترین کتاب اونه که تو سال ۲۰۱۲ منتشر شده.
این کتاب مناسب سه دسته اس از آدماس : کسایی که میخوان روابط بهتری با بقیه برقرار کنن، کسایی که میخوان رفتار و کلام تاثیرگذار داشته باشن و کسایی که کلا دوست دارن بدونن افراد کاریزماتیک چه کارایی میکنن. امیدواریم تا آخر پادکست همراهمون باشین.
اگه از کمبود کاریزما رنج می برین، زندگی میتونه واستون خسته کننده باشه. امکان داره که شما کارمند عالیای باشین و کارهای بسیار موثری انجام بدین؛ اما اگه کاریزمای کمی داشته باشین، همکارتون با میزان تجربه مشابه شما که کاریزمای بیشتری داره احتمالا ارتقای شغلی بیشتری از شما پیدا میکنه. اگه یه ایده کسب و کار خیلی خوب دارین اما کاریزمای کمی دارین احتمالش خیلی کمه که بتونین کسی رو قانع کنین که رو ایده شما سرمایه گذاری کنه.
در نتیجه یه کارآفرین با یه ایده سطح پایین اما با کاریزمای بالاتر، میتونه توجه سرمایه گذارها رو به خودش جلب کنه. اگه از کمبود کاریزما رنج میبرین، یا باید یه گوشه بشینین و واسه یه زندگیای که فرصتهای چندانی در اختیارتون نمیذاره آماده بشین، یا یه گوشه بشینین و با دقت به این پادکست گوش کنین و بعد، به توصیه هاش عمل کنین. اگه سخنرانیهای اولیه استیو جابز ( Steve Jobs ) رو دیده باشین، حتما متوجه شدین که تو اون سخنرانی ها آقای جابز هنوز اون قدر که باید کاریزما نداشت. کم رو بود. خشک بود و یه کم هم عصبی. اما تو سال های بعد استیو یاد گرفت که چطور کاریزماتیک باشه.
سرکار خانم فاکس زندگیش رو صرف یادگیری و آموزش کاریزما کرد
اون ثابت کرده که شما هم میتونین مثل استیو جابز با تمرین کاریزماتون رو افزایش بدین. این باور که کاریزما یه چیز ذاتیه و باید تو خونتون باشه، یه دروغ بزرگه. کاریزما یه هدیه نیست. کاریزما مهارتیه که میتونین اون رو تو خودتون پرورش بدین. اگرچه قبل از به دست آوردن مهارت کاریزما، باید بدونین که اصلا کاریزما دقیقا یعنی چی. شما میتونین افراد کاریزماتیک رو راحت بشناسین. احتمالا با شنیدن این جمله چندتا مثال تو ذهنتون اومده.
این آدما جورین که انگار خاصیت آهنربایی دارن. شما رو به سمت خودشون میکشن. وقتی دارن وارد اتاق میشن، توجه تون به سمت اون ها جلب میشه. وقتی صحبت میکنن ناخودآگاه گوش میدین و وقتی کمک میخوان، واسه کمک بهشون مشتاقین. ما به طور طبیعی این کارها رو میکنیم چون افراد با کاریزما راهی رو پیدا کردن تا سه ویژگی رو همزمان تو خودشون پرورش بدن. این ویژگی ها عبارتند از : قدرت، صمیمیت، و حضور یا آگاهی. شما هر سه این مشخصات رو تو استیو جابز میبینین.
آخرین نسخههای استیو جابز در واقع. توی مارتین لوتر کینگ ( Martin Luther King ) و اپرا وینفری ( Oprah Winfrey ) هم این نکات کاملا مشخصه. این ترکیب قدرت، صمیمیت و حضوره که شخصیت این افراد رو جذاب میکنه. اون ها جوری این سه مشخصه رو بروز میدن که به نظر کاملا ذاتی میان. خب چطور ما هم میتونیم این سه صفت رو واسه افزایش کاریزمامون به کار ببریم؟ نویسنده الیویا فاکس کابان به این کشف رسیده که بهترین راه واسه به دست آوردن قدرت، صمیمیت و حضور اینه که قبل از تعاملات اجتماعی، خودتون رو تو یه وضعیت ذهنی مناسب قرار بدین.
ورزشکارای المپیک نشون دادن که یکی از موثرترین راه ها واسه قرار گرفتن تو وضعیت ذهنی مناسب اینه که تصوراتمون رو هدایت کنیم. اگه قبل از قرار گرفتن توی جمع، افکارمون رو به شیوه درستی مدیریت کنیم، زبان بدنمون هم خود به خود تحت تاثیر اون افکار قرار میگیرن، چون بدن فکر میکنه، چیزایی که مغز تصور میکنه واقعین. تصورات درست قبل از برخوردهای اجتماعی میتونن قدرت، صمیمیت و حضور رو در بدن به وجود بیارن که بعدا به کسایی که داریم باهاشون صحبت میکنیم، انتقال داده میشن. در ادامه سه تا از تفکرات تاثیرگذار واسه رسیدن به قدرت، صمیمیت و حضور رو بیشتر باهم بررسی میکنیم.
اول: تصور قدرت
آیا تا به حال راجع به ژست قدرت چیزی شنیدین؟ ژست قدرت یه چیزی تو مایههای حرکتیه که دونده معروف
یوسین بولت ( Usain Bolt ) موقع رسیدن به خط پایان دو صد متر انجام داد. میتونین تو اینترنت عکساش رو ببینین. یا یه مثال معروف دیگهاش ژست سوپرمنه. دیدین که صاف وامیسته و دستاشو رو کمرش میذاره؟ هدف ژست قدرت اینه که بدن خودتون رو بزرگتر نشون بدین و فضای بیشتری اشغال کنین. وقتی این ژست رو پیاده میکنین، درواقع یه فرایند هورمونی رو تو بدنتون شکل میدین.
اخیرا تحقیقی توسط دانشگاه استنفورد انجام شده که نتیجه گرفتن ژست قدرت و اشغال فضای بیشتر میتونه اضطراب و هیجان رو تا ۲۵ درصد کاهش بده و یه ظاهر با وقار و با اعتماد به نفس به وجود بیاره. ولی ژست قدرت گرفتن قبل از یه برخورد اجتماعی یا مجبور کردن خودتون به انجام این کار موقع صحبت کردن، به نظر کار درستی نمیاد.
بهتره که تصوراتتون رو به صورت طبیعی جوری هدایت کنین که به آرامش برسین و بدنتون خود به خود حالت بزرگتری به خودش بگیره و به صورت واقعی احساس قدرت کنین. یه تصور مفید میتونه این باشه که خودتون رو گوریلی ببینین که در حال قدم زدن به سمت یه اتاق یا یه استیجه ( stage ). اگه شما یه گوریل بزرگ باشین، قاعدتا فضای زیادی رو اشغال میکنین و وقتی وارد یه اتاق میشین، مردم مجبور میشن که از سر راهتون کنار برن. اگه شما یه گوریل بزرگ باشین، دوست دارین که رو دو پاتون وایسین و با مشتهای گره کرده به سینهتون ضربه بزنین.
تصور کردن اینکه به عنوان یه گوریل بزرگ وارد اتاق میشین باعث میشه تنش رو تو به شونههاتون انتقال بدین، سرتون رو بالا بگیرین و صاف وایسین. همه این ها حس قدرت رو به بقیه هم انتقال میده.
دوم: تصور صمیمیت
وقتی به صمیمیت فکر میکنین، معمولا یه چیز خوب به ذهنتون میاد. مثلا صمیمیتی که یه مادر نسبت به بچه هاش داره. یه مادر همیشه بهترین چیز رو تو بچه هاش میبینه و فرض میکنه که اون ها در آینده تو قله موفقیت قرار میگیرن و تو زندگی همه مردم تاثیر مثبت میزارن. واسه خلق این انرژی مادرانه، فقط نیازه که تخیل کنین همه کسایی که باهاشون ملاقات میکنین، مثل فرشته ها رو شونههاشون بال دارن.
چرا مثل فرشته ها؟ چون هر فرشته واسه حفظ مقامش، وظیفه داره که یه سری کار خوب تو زندگیش انجام بده. این به این معنیه که فرض کنین هر کسی که ملاقات میکنین یه سری کارهای خوب انجام داده که شایسته اس اون رو به عنوان فرشته در نظر بگیرین.
ممکنه کار خوب اون نجات یه بچه از تو آتیش یا مراقبت از یه پدر و مادر در حال مرگ باشه. وقتی کسی رو ملاقات میکنین که شبیه فرشته ها بال داره، نسبت به گذشته شون جذب میشین. کنجکاو میشین که اون ها چه کارهای خوبی تو زندگی انجام دادن و فرض میکنین که اون ها آدمای خوبی هستن. این تصورات ناخودآگاه باعث ایجاد حس صمیمیت میشن.
سوم: تصور حضور
وقتی حضور و آگاهی رو به دست میارین، به بقیه این حس رو منتقل میکنین که تمام توجه شما به سمت اون ها معطوف شده. به دست آوردن این مشخصه خیلی سخته چون ذهنمون مثل یه اسب چموشه که دوست داره مدام از مسیرش منحرف بشه. علی الحساب با دنیل گیلبرت آشنا بشین. روانشناس خوش سابقه دانشگاه هاروارد. دنیل تخمین میزنه که ذهن انسان تقریبا تو نصف طول عمرش، داره به موضوعات فرعی فکر میکنه و خودمونی ترش اینه که واسه خودش ول میگرده.
در طول روابط اجتماعیمون، ما حداقل نصف زمان رو صرف فکر کردن به این میکنیم که به طرف مقابل چی بگیم یا اصلا روی یه مشکلی تمرکز میکنیم که هیچ ربطی به صحبتمون نداره. یه روش خوب واسه جلوگیری از این اتفاقات و برگردوندن توجه به لحظه حاضر، اینه که روی احساسی که توی بدنتون دارین تمرکز کنین. به آخرین باری که انگشت کوچیکه پاتون رو به پایه مبل کوبیدین فکر کنین.
آیا میتونستین تو اون لحظه روی چیزی غیر از دردی که تو پاتون داشتین تمرکز کنین؟ هر احساسی که توی بدنتون رخ میده، داره توی زمان حال اتفاق میفته. اگه روی اون احساس تمرکز کنیم، درواقع توجهمون رو به لحظه حال معطوف کردیم. البته نیازی نیست که حتما انگشت کوچیکه رو فدای تمرکز به لحظه حال کنین. فقط کافیه که یه ثانیه به احساسی که توی انگشت پاتون دارین فکر کنین.
این احساس میتونه حس لمس زمین یا جوراب یا بودن توی کفش باشه. یه تصور ساده ای که میتونین به خاطر بسپرین، میتونه این باشه که مغزتون به شست پاتون منتقل شده و این مغز انتقال یافته میتونه کوچک ترین محرک ها رو تو انگشت احساس کنه. با به کار گیری این تصور و تمرکز کردن رو شست پا، هوش و حواستون از فکر و خیالات منحرف کننده به بدنتون و درواقع توی شست پاتون برمیگرده. وقتی توجهتون رو انگشتتون باشه، تو لحظه حضور دارین و میتونین تمام تمرکزتون رو صرف کسی کنین که در حال صحبت باهاش هستین.
این، به طور طبیعی یه حس آگاهی رو تو شما به وجود میاره
بنابراین اگه میخواین که اولین گام ها رو واسه رسیدن به کاریزمای بیشتر بردارین، ابتدا قبل از اینکه تو هر جمعی شرکت کنین، خودتون رو تو یه وضعیت ذهنی مناسب قرار بدین. تصور کنین که یه گوریل بزرگ هستین که دارین وارد یه اتاق میشین. تصور کنین که هرکسی رو که ملاقات میکنین دو تا بال مثل فرشته ها رو شونهاش داره و تصور کنین که ذهنتون به شست پاتون منتقل شده.
با به کار گرفتن این تصورات قبل از هر برخورد اجتماعی، زبان بدن و صداتون قدرت، صمیمیت و حضور بیشتری تو خودشون به وجود میارن که در نتیجه به کاریزمای بیشتر ختم میشه. چیزی که شنیدین، لب مطلب کتاب افسانه کاریزما اثر الیویا فاکس کابان بود. این کتاب نتیجه یه تحقیق خیلی مفصل درباره کاریزماست و با پیشنهادهایی که ارائه میده میتونه تو رسیدن به هدف کمکتون کنه. امیدواریم از شنیدن این پادکست لذت برده باشین.
خلاصه صوتی کتاب افسانه کاریزما
برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب افسانه کاریزما و تمام 365 کتاب (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتابها به شما کمک میکنن در تمام زمینههای زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.پیشنهاد ما اینه که از زمانهای مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت میکنیم که صرف هزینههای 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.
دیدگاه خود را بنویسید