0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی

نوشته: کریس مکچزنی، شان کاوی و جیم هالینگ

دسته بندی: کتاب های کارآفرینی کتاب های مدیریت و رهبری

📘 نویسنده‌ها توی کتاب از اصول اجرای استراتژی‌های کسب و کار حرف میزنن و چیزی که متفاوتشون کرده اینه که کلی مثال واقعی داره که بارها توسط شرکت‌های بزرگ اجرا شده و نتیجه بخش بوده! ما این خلاصه صوتی رو به مدیران بیزینس‌ها و افراد علاقه‌مند به مباحث مدیریت و کسب و کار، توصیه می‌کنیم چون توش کلی راهکار عملی گفته شده که برای هر کسب و کاری واجبه!

خلاصه متنی رایگان کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی

برای موفقیت شما باید بتونید قبل از هرچیزی یه تصمیم سخت بگیرید

اونم اینکه انتخاب کنید اولویت ضروری شما چیه و بعد، اون رو از سایر هدف‌ها، خواسته‌ها و علایقتون که تو مرتبه دوم اولویت قرار می‌گیرن جدا کنید.» 

این جمله از کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی نوشته‌ی شان کاوی، کریس مک‌کنزی و جیم هولینگ نقطه‌ی صفر از مسیری رو ترسیم می‌کنه که شما برای اجرایی کردن ایده‌تون توی اون قدم برمی‌دارید و هرلحظه ممکنه با شکست روبه‌رو بشید.

 پس اگه توی این نقطه هستید یا قبلا برای اجرای ایده‌ای با شکست روبه‌رو شدید، گوش دادن به این کتاب رو از دست ندین.

همه‌ی آدما برای خودشون یه سری ایده‌ي خوب دارن اما، اون چیزی که کمیابه، توانایی اجرایی کردن ایده‌هاست. از طرفی، حتی بهترین ایده‌های جهان هم اگه عملی نشن، ارزشی ندارن.

 شان، کریس و جیم، نویسنده‌های کتاب، از بیش از دویصد هزار رهبر کسب و کار، توی سراسر دنیا نظرسنجی کردن تا به این سوال چرا جواب بدن که: 

چرا اجرایی شدن بعضی ایده‌های بسیار خوب یا اهداف خیلی مهم بعضا شکست می‌خوره؟

خب علت چی‌بود؟ گردباد! درست شنیدی گردباد، البته نه گردبادی که در و پنجره‌ی خونه‌ها رو بشکنه. 

بعد از انجام نظرسنجی، اونا فهمیدن که بین اون‌ افراد، رهبرهای کسب و کار و تیم‌هایی تو مسیر اجرایی کردن ایده‌هاشون شکست خورده بودن که درگیر چیزی به نام «گردباد» شده بودن. 

منظور از «گردباد» رو می‌شه بحران‌های زندگی روزمره ترجمه کرد. 

یعنی چی؟ یعنی اینکه وقتی به آخر هفته می‌رسی با خودت فک می‌کنی که پسر من همه‌ی روزهای هفته به صورت تمام وقت مشغول بودم اما، انگار هیچ کاری نکردم! 

زندگی روزمره، جریان بی پایان‌ پیام‌هایی که هر روز به تو می‌رسه، مشکلاتی که ناخواسته و غافلگیرانه از هر گوشه و کناری بیرون می‌زنن مثل بودن درون یه گردباد می‌مونه و هر چیزی درون گردباد به نظر فوری و اضطراری میاد، و خب وقتی همه چیز به نظر اضطراری بیاد، اون ایده‌های مهم اما غیر اضطراری خود به خود به فراموشی سپرده می‌شن و جا می‌مونن. 

تنها راهی که به شکلی قابل اعتماد بتونید ایده‌های خوب و هدف‌های مهم تون رو اجرایی کنید، اینه که سیستمی اجرایی داشته باشید که بتونه دربرابر قدرت این گردباد مقاومت کنه. 

شان کاوی، کریس مک‌کنزی و جیم هولینگ نویسندگان کتاب، چهار اصل رو تعریف کردن که می‌تونن برای شما سیستمی بسازن که فارغ از هر حجم از تنش و اضطراب اطراف شما، بهتون کمک کنه تا ایده‌ها تون رو عملیاتی کنید. بریم ببینیم که اون چهار اصل چیه.


اصل شماره یک: روی اولویت ضروری تمرکز کن!

در یک فرودگاه بزرگ بین المللی، در هر ساعت و هر دقیقه‌ای چندین هواپیما وجود دارن که یا قصد بلند شدن دارن، یا به فرودگاه نزدیک می‌شن و یا درحال فرود روی باند فرودگاه هستن. 

اگر شما مسوول برج مواقبت پرواز اونجا باشید، شما مسوولید که حرکت تک تک این هواپیماها رو مدیریت کنید اونم در حالیکه تو هر کدوم از هواپیماها، مسافرهایی که نشستن به شما می‌گن که پرواز اونها مهم‌ترین پرواز حال حاضره. 

با این حال اگرچه همه اون پروازها مهم ند و برای مسافرینشون اولویت دارن، تنها یک پرواز برای شما در لحظه بیشترین اهمیت رو خواهد داشت و اون، هواپیمایی هست که درست توی اون لحظه داره به باند فرودگاه نزدیک می‌شه تا فرودش رو کامل کنه.

 تمرکز روی این هواپیما و مدیریت فرود موفق اون، باعث می‌شه بقیه پروازها توی اون لحظه برای شما دارای اولویت ثانویه باشن. 

شما باید رویکردتون به کار رو مثل یه مدیر برج مراقبت‌ فرودگاه کنید. یعنی چی؟ 

یعنی همه کارهای ضروری و ثانویه تون رو توی رادار نگه دارید و تلاش کنید با حداقل کار، از سقوط یا از کنترل خارج شدن اونها جلوگیری کنید. 

بعد، تمام انرژی باقی مونده تون رو صرف فرود موفق یا به عبارتی همون اجرایی کردن ایده اصلی یا هدف مهم تون بکنید، یعنی روی اولویت ضروری تون.

 برای پیدا کردن اولویت ضروری کافیه از خودتون بپرسید که اگه همه چیز قرار باشه در سطح عملکرد فعلیشون باقی بمونه، چه موفقیتی می‌تونه باعث بشه که بقیه کارها به نظر ثانویه بیان؟ 

بعد زمانیکه به یک ایده خوب رسیدید و فهمیدید که اون ایده می‌تونه یه موفقیت خوب به حساب بیاد، اون رو توی فرمت زیر قرار بدید:

از ایکس به وای، تا قبل از زد!‌

مثلا :‌اولویت ضروری من اینه که درامد فروش ماهیانه م رو از ۶۰۰۰ به ۱۲۰۰۰ دلار افزایش بدم، تا قبل از ۲۷ ام ماه بعد!


اصل شماره دو: رفتارهای سنجشی

فرض کنید که هدف شما اینه که ۱۰ کیلو وزن کم کنید. پس شما یه رژیم غذایی رو شروع می‌کنید. 

در طول دو هفته اول، هر روز روی ترازو می‌رید تا ببینید وزنتون چقدر تغییر کرده، اما هر روز که می‌گذاره، عقربه ترازو نسبت روز قبل، به سختی تغییری رو توی وزن شما نشون می‌ده. چقدر احتمال داره که به رژیم تون پایبند بمونید؟ 

اگه شاخصی که دارید اون رو اندازه گیری می‌کنید تغییری نمی‌کنه، مثل وزن شما توی این مثال، تلاش اجرایی شما آسیب می‌بینه. 

مشکل اینه که، اکثر نتایجی که ما به دنبال تغییر اونها هستیم، مثل کاهش وزن، افزایش درامد یا حتی افزایش تعداد فالورها و سابسکرایب‌کننده‌ها، همگی دارای نوعی دوره‌ي  لنگیدن هستن. 

در واقع منظور از این لنگیدن این هست که زمان قابل توجهی میان کارهایی که ما انجام می‌دیم و پدیدار شدن نتایج که دوست داریم ببینیم وجود داره. 

در طول این دوره‌ي لنگیدن اگه شما شروع به سنجش و مقایسه نتایج کنید، از اونجایی نتایج مورد نظر در این زمان و به صورت کوتاه مدت تغییرات زیادی نمی‌کنن شما به سرعت تمرکزتون رو از اولویت ضروری از دست می‌دین و از اجرای اون دست می‌کشین. 

در واقع بدون نشانه‌ای از پیشرفت توان اجرایی ما کاهش پیدا می‌کنه بنابراین ما نیاز داریم که بتونیم چیزی رو داشته باشیم که به صورت روزانه یا هفتگی انداره‌گیری کنیم و فرایندنش رو بهبود ببخشیم. اونچیزی که ما بهش احتیاج داریم، رفتار‌های سنجشی‌ اند. 

رفتارهای سنجشی همون فعالیت‌های روزانه تعیین‌کننده‌ای هستن که در نهایت به نتیجه مورد نظر ما خواهند رسید. 

اگه شما یه کانال یوتوب دارید و دنبال سابسکرایبرهای بیشتر می‌گردید، 

نباید فقط افزایش تعداد سابسکرایبرها رو تو اخر هر هفته اندازه بگیرید، شما باید تعداد ویدیوهایی که اپلود می‌کنید و همه فعالیت‌های تاثیرگذار دیگه توی کانالتون رو بررسی و اندازه‌گیری کنید.

اگه شما یک فروشنده هستید، نباید تنها تعداد فروشتون رو توی اخر هر هفته اندازه‌گیری کنید، شما باید تعداد تماس‌هایی که با مشتری‌هاتون می‌گیرید یا تعداد ایمیل‌ها و پیام‌هایی که برای اونها می‌فرسیتد رو اندازه بگیرید. 

این رفتارهای سنجشی، رفتارهایی هستن که شما می‌تونید روزانه اونها رو ارتقا بدین و وقتی اونها رو به شکل روزانه افزایش بدین، به طور خودکار میزان جذبتون رو افزایش داده و درنهایت عملکردتون رو بهبود می‌بخشین. 

زمانیکه شما روی رفتارهای سنجشی درست و امتحان شده تمرکز کنید، رسیدن به یک هدف بلند مدت دیگه تنها مساله گذر زمان خواهد بود. 


اصل شماره سه: یه اسکوربورد نصب کن!

تصور کن که یه روز بعد از ظهر با دوستات دور هم جمع می‌شید و تصمیم می‌گیرید که برای فوتبال بازی کردن به پارکی برید. 

دروازه‌ها رو می‌ذارید، بین خودتون یارکشی می‌کنید و بازی رو شروع می‌کنید. 

اما بعد از کم‌تر از نیم ساعت از شروع بازی، چندتا از دوستاتون حوصله شون سر می‌ره و خسته می‌شن، چرا؟ چونکه هیچکس یادش نمی‌یاد که بازی چند چنده. 

توی این لحظه چه اتفاقی می افتاد اگه هم تیمی‌های تو می‌دونستن که توی بازی یک هیچ از حریف عقبن و تنها ۵ دقیقه تا پایان بازی باقی مونده؟ به نظرت همچنان با بی انگیزگی شروع به غر زدن می‌کردن و از بازی خارج می‌شدن؟  نویسنده‌ی کتاب می‌گه که دونستن نتیجه باعث میشه که مردم به شکل متفاوتی فوتبال بازی کنن.

  در واقع فرقی نمی‌کنه که شما مشغول بازی فوتبال باشید، یا در حال مدیریت اجرایی یه پروژه، دونستن نتیجه باعث ایجاد انگیزه برای پیروزی می‌شه. انگیزه برای پیروزی هم مثل بنزین برای مدیریت اجرایی می‌مونه. 

اگر نتیجه به طور دایم به ما گوش زد نشه، انگیزه ما برای پیروزی از بین می ره، عملکرد اجرایی مون تحت تاثیر قرار می‌گیره و گردباد تمام تمرکز ما رو توی خودش نابود می‌کنه. 

بهترین راه برای یاداوری نتیجه اینه که یه اسکوربرد توی دفترتون نصب کنید که به سادگی دیده بشه. شما باید بتونید توی کمتر از ۵ ثانیه به اون اسکوربرد نگاه کنید و متوجه بشید که توی اون وضعیت دارید بازی رو می‌برید یا می‌بازید. 

روی این اسکوربرد تنها سه چیز باید نشون داده بشه: 

یک، اولویت ضروری شما

دو، سنجش دوره‌ی لنگیدن کار شما

و سه رفتارهای سنجشی شما

اگه اولویت ضروری شما، افزایش فروش ماهانه از ۶۰۰۰ به ۱۲۰۰۰ هزار دلار تا قبل از ۲۷ ام ماه بعد هستش، اون وقت دوره لنگیدن شما می‌شه تعداد فروش‌ها و رفتارهای سنجشی شما می‌شه،

تعداد تماس‌هایی که برای فروش به صورت هفتگی با افراد گرفتید یا تعداد ویدیوهایی که توی شبکه‌های اجتماعی منتشر کردید. 

اگه شما رفتارهای سنجشی تون رو، روز به روز و هفته به هفته افزایش بدید و این حس رو داشته باشید که نزدیک به پیروزی هستید، به مرور شاهد پاسخ دادن دوره‌ی لنگیدن کار به عملکردتون خواهید بود، نتیجه‌ش؟ 

اینکه مطمئن می‌شید که در حال پیروزی هستید و توی این موقعیت، عملکرد اجرایی و تعهد کاری شما به سقف اتاق خواهد چسبید. 


اصل شماره چهار: به صورت هفتگی، جلسات بررسی میزان مسولیت پذیری برگزار کنید

آیا تا به حال در مدرسه، دانشگاه یا محل کار روی یک پروژه تیمی کار کردین که توی اون هر هفته به صورت کلامی گزارشی از کارتون داده باشید و همینطور درباره‌ی مسولیت‌ها و کارهای مختلف صحبت کرده باشید؟

 اگه پاسختون مثبته حتما با من موافقید که وقتی هم تیمی‌های شما روی حرف‌ها و وعده‌تون حساب باز کرده باشن چه مقدار انرژی و کار از شما کشیده‌ خواهد شد. 

توی کتاب نویسنده از فردی مثال می‌زنه که به عنوان یه مدیر پروژه توی یه شرکت مهندسی کار می‌کنه.

 اون باید هر دوشنبه صب سر یه میز می‌شسته و به هم تیمی‌هاش یاداوری می‌کرده گه چه چیزهایی رو گفته که انجام می‌ده و چه کارهایی رو تا اون لحظه انجام داده و، برای چه کارهایی توی این هفته برنامه ریزی کرده تا بتونه به هدف گذاریش برای هفته اینده برسه. 

روتینی بسیار جدی و البته قدرتمند برای مسولیت پذیری که نشون می‌ده چطور به شکل شگفت انگیزی عملکرد اون فرد قبل و بعد هر جلسه افزایش پیدا ‌کرده. 

توی کتاب، نویسنده روی این جلسات هفتگی رودررو با هم تیمی‌ها تاکید زیادی می‌کنه، جلساتی که توی اونها به جای رییس یا سایر هم تیمی‌ها، تو خودت درباره‌ی هدف‌هات صحبت می‌کنی. 

وقتی تو به صورت کلامی و روبه‌روی هم تیمی‌ها و همکارات درباره تعهدت به هدف‌هات حرف می‌زنی، اونها از تو حمایت می‌کنن، همزمان برای تو هم حس تعهد بیشتری رو ایجاد می‌کنن.

 توی این شرایط تو بیشتر هر زمانی انگیزه داری که از حرف‌هایی که زدی و اعتبار کاریت دفاع کنی، انگیزه‌های قدرتمندی که باعث می‌شن روی هدف اصلی‌ت متمرکز بشی و اجازه ندی که گردباد تو رو توی خودش حل کنه.


با قرار دادن این چهار اصل، توی برنامه هفتگی کارت

 می‌تونی به خودت و تیمت کمک کنی تا به شکلی قابل اعتماد برای عملی کردن ایده‌ها و  اولیوت‌های ضروری شروع به کار کنید. 

فارغ از اینکه جهان اطراف تو تا چه میزان اشفته بشه، یا گردباد کارهای روزمره تو رو چطور احاطه کنه. این پیام اصلی کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی، نوشته‌ي شان کاوی، کریس مک‌کنزی و جیم هولینگه. 

شان کاوی، کریس مک‌کنزی و جیم هولینگ توی کتاب توضیح می‌دن که دلیل اصلی اجرایی نشدن ایده‌ها نبود تعهد و مسولیت‌پذیری کافی توی افراده و چهار اصل بالا در واقع کمک می‌کنه که با ایجاد تمرکز درست، سنجش منطقی و هدف‌گذاری بهنیه این دو کیفیت توی اعضای هر تیم به بالاترین سطح خودش برسه. 

پس به یاد داشته باشید، برای موفقیت باید تصمیم‌های سختی بگیرید و اولویت‌های ضروری‌تون رو انتخاب کنید چون این شما هستید که باید قبل از هر چیز به هواپیمای درحال فرود کمک کنید تا روی باند به سلامت بشینه.



خلاصه صوتی کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب چهار اصل مدیریت اجرایی »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...