0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب درباره آزادی

نویسنده: جان استوارت میل

دسته بندی: کتاب های تصمیم‌گیری کتاب های سبک زندگی کتاب های ایجاد تغییر

همیشه در طول تاریخ بر سر آزادی و حد و مرزهای آزادی بحث بوده! هیچ کدوم از ما نمی تونیم مطمئن و به طور قطع بگیم که داشتن آزادی در چه اندازه و ابعادی منطقی و قابل قبوله و کلا مزایا و معایب آزادی چیه.
در سال های اخیر بحث آزادی طلبی، حسابی داغ شده و گروه های زیادی برای داشتن آزادی نسبی، تشکیل شده و فعالیت می کنن. اما تا زمانی که ندونیم آزادی واقعی چیه و چطور اون رو طلب کنیم، نمی تونیم در این فضا فعال باشیم و ممکنه با کارهامون ناخواسته به بقیه آسیب برسونیم. معنای واقعی آزادی فراتر از اونه که صرفا فکر کنیم هر کاری که دوست داریم و دلمون میخواد رو میتونیم انجام بدیم.
این خلاصه کتاب، آزادی رو از زبون جان استوارت میل بیان می کنه و تا حد زیادی ذهن مارو باز می کنه تا بهتر بتونیم در مورد آزادی فکر کنیم و قدمی برای آزادی و آزاد بودن، برداریم.

خلاصه متنی رایگان کتاب درباره آزادی

نویسنده کتاب جان استوارت میل، فیلسوفی انگلیسی بود و برای مدتی طولانی، کارمند کمپانی هند شرقی بود و مدتی هم ریاست اون رو بر عهده داشت. استوارت میل در دهه ی 1860 نماینده ی مجلس عوام در پارلمان بریتانیا شد و به دفاع از سیاست لیبرال در مسائل قانون گذاری و آموزشی فعالیت کرد. نوشته های میل درباره ی مسائل مربوط به حقوق و آزادی سیاسی، حکومت پارلمانی و جایگاه زنان در جامعه بوده. استوارت میل علاوه بر نویسندگی در زمینه ی منطق، شناخت شناسی، اخلاق، سیاست و اقتصاد هم کار می کرد و می نوشت. جان استوارت میل که در قرن نوزدهم انگلستان زندگی می ‌کرد، پیش‌بینی کرد که در قرن‌ های آینده یک جنگ قدرت مداوم بین جامعه و آزادی ‌های فردی به نمایش گذاشته خواهد شد.
--------------------------
با هم خلاصه کتاب "درباره آزادی" رو بشنویم.
استوارت میل، پایه و اساس اندیشه سیاسی لیبرال و درک معاصر ما از آزادی مذهب و بیان رو پایه گذاری کرد. موضوعاتی که همچنان جزء بحث ‌های داغ هستن. دیدگاه نویسنده، نه فقط برای کسایی که خواهان ایجاد حکومت های عادلانه هستن، بلکه برای کسایی که میخوان رفتار خودشون رو به طور منطقی ارزیابی کنن، بسیار بسیار ارزشمنده.
وقتی بحث آزادی میشه سوالای زیادی به ذهن ما میاد.
اینکه جامعه حق داره به جای ما در انتخاب هامون تصمیم بگیره؟ یا اینکه جامعه حق داره مارو به خاطر خوردن بعضی چیزها مجازات کنه؟ یا ما این حق داریم تا جلوی کسی که قرار به زندگیش پایان بده رو بگیریم؟
همه اینها میتونه آزادی هایی باشه که یه فرد دوست داره، داشته باشه اما جامعه و اطرافیان تا چه اندازه می تونن جلوی این آزادی هارو بگیرن و آیا این کار درستیه یا نه؟
آدمای زیادی طرفدار دموکراسی هستن اما بنظر شما دموکراسی میتونه به تنهایی آزادی شخصی شما رو تضمین کنه؟ جواب این سوال: خیر. دموکراسی به تنهایی تضمین کننده آزادی شخصی نیست.
در طول تاریخ، از یونان باستان تا انگلستان، تقریباً هر جامعه ای به سهم خودش با ظالم مبارزه کرده. در واقع، در گذشته های دور، رهبران مستبد و قوی به عنوان ابزار مهمی برای تضمین امنیت و نظم اجتماعی تلقی میشدن. اما به تدریج آشکار شد که این رهبران اغلب بر خلاف منافع رعایای خودشون عمل می کردن. در نتیجه مردم متوجه شدن که قدرت مقامات سیاسی باید محدودیت هایی داشته باشه. بنابراین مردم تصمیم گرفتن تا مقامات رو خودشون انتخاب کنن. اما دموکراسی همه چیز رو حل نکرد. مقامات منتخب دموکراتیک هم می تونن آزادی شخصی رو تهدید کنن، درست مثل ظالمان. کسایی که برای دموکراسی جنگیدن، فکر می کردن که وقتی منافع حاکمان سیاسی و مردم یکسان باشه، خطر استبداد وجود نداره. اما اینطور نبود.
حتی زمانی که دولت به صورت دموکراتیک انتخاب میشه و مسئولانه عمل میکنه، باز هم نیاز به محدود کردن قدرت جامعه و دولت وجود داره. دموکراسی مساوی با خودگردانی نیست، بلکه حکومت بر هر فرد توسط اکثریته.
این اکثریت به راحتی می‌تونه مستبد بشه و بنابراین آزادی شخصی رو از طریق استبداد اجتماعی، یعنی تحمیل عقاید و آرمان ‌ها بر کسایی که دیدگاه‌ های متفاوتی دارن، تهدید میکنه.
برای مثال تصور کنید که اکثریت به یک مذهب واحد پایبندن. اکثریت با استفاده از حاکمیت دموکراتیک میتونن از نیروی حکومت برای تحمیل این عقیده بر اقلیت های مذهبی استفاده کنن.
واضحه که دموکراسی به تنهایی نمی تونه آزادی شخصی رو تضمین کنه. اما اقداماتی وجود داره که می تونیم برای جلوگیری از خطرات استبداد اجتماعی انجام بدیم. نویسنده در کتاب میگه تنها جامعه ای که مبتنی بر اصول عقلانی باشه می تونه آزادی شخصی رو تضمین کنه.
اگه جوامع دموکراتیک بخوان از آزادی محافظت کنن، باید جنبه های مختلف فرهنگ خودشون رو بررسی کنن که بدون تفکر در مورد فرآیندهای تاریخی و رفتار انسانی، قابل درک نیست.
مسئله آزادی شخصی رو باید از دید عقلانی مورد بررسی قرار بدیم. با این حال، قواعد و قوانین یک جامعه و همچنین افکار عمومی معمولا متاثر از پسندها و ناپسندهای یک جامعه خاصه. علاوه بر این، همه افراد در اون جامعه تقریباً به طور خودکار تصور می کنن که آداب و رسوم اونها درست و خوبه.
به عنوان مثال، در نظر بگیرید که چگونه مردم از اعتقادات و آداب و رسوم یک دین خاص پیروی می کنن بدون اینکه هرگز از خودشون بپرسن که چرا چنین رفتاری رو انجام میدن. به عنوان مثال، اگه مسلمونی که گوشت خوک نمی خوره، در یک جامعه مسیحی بزرگ می شد، احتمالاً هیچ ابایی از خوردن گوشت خوک نداشت.
در نتیجه، تمدن های مدرن در مورد این مسئله که کنترل اجتماعی تا چه حد موجهه، پیشرفت اندکی داشتن، چون موضوع آزادی شخصی هرگز از دید عقلانی مورد توجه قرار نگرفته. بنابراین، ما باید یک اصل منطقی و عینی تر رو شناسایی کنیم. اما چنین اصلی چگونه است؟
آزادی شخصی به همون اندازه که برای افراد مفیده برای جوامع هم مفیده. اگه کسی که می ‌شناسید قانع نشده باشه که اختیارات جامعه و دولت باید محدودیت ‌هایی داشته باشد، چه باید بکنیم؟ چطور می تونیم جواب بدیم ؟ چه دلایلی می تونیم برای متقاعد کردن اون فرد ارائه بدیم؟ برای بحث منطقی این سوال، باید به مفهوم جامعه ایده آل بر اساس مفهوم فایده نزدیک بشیم.  قانون یا جنبه های دیگر حکومت تا چه اندازه برای رفاه نوع بشر مفید؟
در واقع، تنها جامعه ‌ای شکوفا میشه که به آزادی‌ های شخصی بر اساس سودمندی احترام بذاره. بدون آزادی در تصمیم گیری شخصی، افراد نمی تونن توانایی های ذهنی و اخلاقی خودشون رو توسعه بدن که این موضوع به شخصیت و رفاه اونها آسیب می رسونه.
آزادی شخصی فقط برای فرد مهم نیست. برای کل جامعه مهمه. تنها در یک جامعه لیبراله که افراد آزادند تا مهارت ها و ایده های خودشون رو توسعه بدن و به فردیت خودشون پی ببرن. تنوع فردیت که توسط آزادی شخصی توانمند شده ، این پتانسیل رو داره که به محیطی منجر بشه که در اون افراد از یکدیگر بیاموزند و نقاط قوت خودشون رو ترکیب کنن، بنابراین به همه بشریت برای پیشرفت بیشتر کمک میکنه.
در واقع، تاریخ نشون داده که جوامعی که تنوع رو به انطباق ترجیح میدن، شانس بیشتری برای شکوفایی در این جهان دارن.
-------------------------------------
اما آیا محدودیتی برای آزادی شخصی وجود داره؟ آیا واقعاً باید آزاد باشیم که هر کاری دوست داریم و دلمون میخواد رو انجام بدیم؟
نویسنده میگه: مردم باید این آزادی رو داشته باشن که اونچیزی که می خوان رو انجام بدن اما بستگی به نوع جامعه داره.
از نظر نویسنده هیچ کس دیگری غیر از خود فرد مسئول رفاه یک فرد نیست. به عنوان انسان، ما این ظرفیت رو داریم که از طریق تأمل دقیق به قضاوت خودمون بپردازیم. مردم باید خودشون تصمیم بگیرن که چه فکری کنن و چه کاری انجام بدن و هیچ کس نباید اجازه داشته باشه که اراده خودش رو بر آزادی دیگران اعمال کنه.
البته یک استثنا وجود داره اونم کودکان هستن. بزرگسالان دارای ظرفیت ذهنی برای تصمیم گیری صحیح هستن اما کودکان، بلوغ لازم برای انجام این کار رو ندارن. در نتیجه، قابل قبوله که بزرگسالان در آزادی کودکان دخالت کنن و برای اونها تصمیم بگیرن.
از دید نویسنده همین مورد در مورد جوامعی که هنوز کمتر توسعه یافته ان و در نتیجه برای آزادی شخصی آماده نیستن صادقه. در این صورت، مقامات سیاسی ممکنه در راستای منافع مردم، حکومت استبدادی رو اعمال کنن. اما در جوامع پیشرفته، میشه به افراد اعتماد کرد تا بدونن چه چیزی رو می خوان و چه چیزی براشون خوبه و بهشون این آزادی رو میدن تا به تنهایی تصمیم بگیرن و آزادانه عمل کنن. علاوه بر این، جامعه نباید عقاید و شیوه زندگی خودش رو بر همه افراد تحمیل کنه.
متأسفانه اعضای یک جامعه، گاهی اوقات بر این عقیده هستن که اگه از عقاید مذهبی خاص و هنجارهای اخلاقی اون جامعه پیروی کنن، برای سلامت یا اخلاق یک فرد بهتره.
باید بدونید داشتن یک سری دیدگاه ها این حق رو به شما نمیده که اونها رو به دیگران تحمیل کنید.
بنابراین، معمولا  اعضای جوامع مدرن این آزادی رو دارن که اون چیزی رو که می خوان و دوست دارن انجام بدن. اما این آزادی محدودیت هایی هم داره.
دخالت در آزادی یک فرد تنها زمانی موجهه که به منظور جلوگیری از آسیب رسوندن به اون شخص یا دیگران باشه.
مواردی برای محدود کردن آزادی افراد به منظور جلوگیری از آسیب وجود داره. به عنوان مثال، جامعه حق داره کسایی که مست می کنن و خشونت می کنن، رو متوقف کنه. مستی به تنهایی دلیلی برای سلب آزادی کسی نیست. اما خشونتی که با مستی انجام بشه میتونه به خود فرد و جامعه آسیب برسونه.
همچنین گاهی اوقات انجام ندادن کارها می تونه به افراد اطراف ما آسیب برسونه. در نتیجه، جامعه میتونه افراد رو مجبور به انجام کارهایی کنه که ممکن مایل به انجام اون نباشن، مثل مشارکت در تأمین مالی پروژه ‌های زیر بنایی، مثل بیمارستان‌ ها یا جاده ‌ها.
علاوه بر این، دخالت در آزادی شخصی می تونه برای نجات دیگران از حوادث توجیه داشته باشه.
به عنوان مثال، فرض کنید شخصی در حال عبور از یک پل، بدون اینکه بدونه این پل از نظر ساختاری ناسالمه. همچنین فرض کنید که یک افسر پلیس در اطرافه، اما زمان کافی برای هشدار دادن به فرد در مورد خطراتی که با اون مواجه وجود نداره. در این مورد، افسر ممکن فرد رو به عقب هل بده و در نتیجه آزادی حرکت اون رو برای نجات جونش محدود کنه. این مثال ها رو می تونیم به بقیه موارد هم تعمیم بدیم. البته جامعه باید مراقب باشه که چه چیزی به عنوان آسیب شناخته میشه و چطور از اون جلوگیری کنه.
-----------------------------------------------------
پیشگیری از آسیب یک موضوع پیچیده است. به عنوان مثال، بعضی از افراد ممکنه پیشنهاد بدن که چون بعضی چیزها لزوماً به افراد و جوامع آسیب میرسونه، ما موظفیم از این آسیب جلوگیری کنیم. به عنوان مثال، بعضی از مغازه ها سمومی رو می فروشن که در شرایط نامناسب می تونه باعث آسیب یا مرگ بشه.
با این حال، از اونجایی که این آسیب بالقوه اس، دخالت در آزادی موجه نیست و از طرفی اجازه دادن به این آزادی ها می تونه منجر به مزایای اجتماعی بشه. به عنوان مثال، صاحبان مغازه هایی که سم می فروشن، تا زمانی که بتونن این محصولات رو بفروشن، می تونن افراد بیشتری رو استخدام کنن و اون کارمندان هم به نوبه خودشون از این پول برای تجارت و کسب و کار استفاده می کنن.
اگه جامعه واقعاً از آسیب ‌های احتمالی مثل سوء استفاده از سم می‌ترسه، میتونه اقدامات دیگه ای رو برای جلوگیری از حوادث انجام بده. مثل آموزش افراد در مورد سموم یا الزام خریداران سم به ارائه اطلاعات شخصی.
همونطور که می بینید، اونچه که به عنوان آسیب شناخته میشه و اقداماتی که باید در برابر اون انجام بشه، اونقدرها هم که در ابتدا به نظر می رسید ساده نیست.
-----------------------------------------------
تا اینجای خلاصه کتاب در مورد آزادی کارها و رفتارها صحبت کردیم کمی هم در مورد آزادی ایده ‌ها صحبت کنیم.
محدود کردن آزادی اندیشه و بیان، جنایت برای بشر محسوب میشه، چون جستجوی ما برای حقیقت رو مبهم میکنه.
امروزه به نظر نمی رسه که آزادی اندیشه و بیان مورد حمایت و احترام قرار بگیره. بسیاری از مردم احتمالاً هرگز عمیقاً به این موضوع فکر نکردن که چرا این آزادی ها برای شروع بسیار مهم هستن.
همونطور که دیدیم، وقتی صحبت از اعتقادات میشه، مردم به راحتی از نظرات گروه‌ های اجتماعی پیروی می‌کنن و حرفهای نهادهایی مثل کلیسا یا احزاب سیاسی رو به عنوان حقیقت مطلق می ‌پذیرن.  اما نه ما و نه مراجعی که قضاوت رو به اونها موکول می کنیم، معصوم نیستیم.
برای کشف حقیقت، هر کسی باید آزادانه فکر کنه و عقیده خودش رو بیان کنه. سرکوب آزادی اندیشه و بیان دیگران، کشف حقیقت رو به حالت تعلیق در میاره و در نتیجه به بشر آسیب می رسونه.
تاریخ مثال ‌های خوبی از سرکوب ایده ‌ها ارائه می‌کنه، چون اونها با باورهای عمومی جامعه مطابقت نداشتن. حتی سقراط، یکی از مهم ترین فیلسوفان تمام دوران، که بشریت مدیون بینش های این شخصه، به این دلیل کشته شد که مردم معتقد بودن ایده های اون خطرناکه.
اما این فقط نظرات درست نیستن که نیاز به محافظت دارن. گاهی نظرات مخالف ممکنه حاوی حقیقتی باشن که برای جامعه ارزشمنده. گاهی اوقات، نظرات می تونن دقیقاً به دلیل اینکه فقط تا حدی درست هستن، به گفتمان عمومی اضافه بشن و بحث در مورد اونها به ما کمک میکنه تا به حقیقت دست پیدا کنیم.
به عنوان مثال، الان می دونیم که نظریه های نیوتن کاملاً صحیح نبودن. با این حال، اگه جامعه اون رو از بیان افکارش منع می کرد، چون نظریه هاش با دانش رایج در تضاد بود، خیلی از بینش های مهمی رو که منجر به پیشرفت های علمی بزرگ شد، از دست می دادیم!
اما اگه نظر کسی آشکارا اشتباه باشه چی؟ آیا باید به اون فرد هم همون آزادی ها داده بشه؟
اجازه دادن به عقاید نادرست هم برای جوامع مفیده. خیلی از ما احتمالاً فکر می کنیم که برخی از نظرات کاملاً اشتباه هستن و افرادی که این نظرات رو دارن بهتر فقط دهانشون رو بسته نگه دارن. این موضوع به ویژه در مورد مسائلی مثل سقط جنین یا برابری جنسیتی صادقه. اما آیا این واقعاً برای جامعه خوبه؟
به طور خلاصه: نه
نظرات نادرست از این جهت ارزشمندن که جامعه رو وادار می کنن تا درباره باورهای مشترک و ریشه دار فکر کنه و در مورد این فکر کنن که چرا نظرات اونها درسته.
اگه جامعه ای بخواد خودش رو متعهد به حقیقت جویی کنه، لازمه که مردم با عقاید مخالف مواجه بشن، در غیر این صورت کورکورانه از اعتقادات یک مرجع یا اکثریت پیروی می کنن.
------------------------------------
پذیرش برابری جنسیتی فقط به این دلیل که قوانین چنین میگن کافی نیست. ما باید درک کنیم که چرا حقوق برابر موجهه و به چه دلیل اهمیت داره.
علاوه بر این، اگه اعتقادات مشترک ما به طور دائم مورد تردید قرار نگیره، در نهایت به طور رسمی پذیرفته میشه و بی اثر میشه. اگه می ‌خوایم اطمینان حاصل کنیم که ارزشمندترین اعتقادات ما قدرت خودش رو برای تأثیرگذاری بر شخصیت ما از دست نمیده، لازمه که دائماً با نظرات مخالف روبرو بشیم.
آزادی اندیشه و بیان، آزادی های اساسی هستن که باید مورد احترام و محافظت قرار بگیرن، مهم نیست که گاهی فکر یا گفتار چقدر مشکوک به نظر می رسه. هوی و هوس فرهنگ و جامعه به اندازه کافی عینی نیست که حکومت دموکراتیک رو به محافظی قوی از آزادی های شخصی ما تبدیل کنه. در عوض، جوامع باید از اصول عقلانی در تصمیم گیری در مورد اینکه کدام نوع رفتارها باید تحمل بشن، استفاده کنه تا فرد و جامعه شکوفا بشه.
امیدواریم با مطالبی که در این خلاصه کتاب شنیدین به دنبال آزادی واقعی باشید و کمک کنید تا افکار بقیه شنیده بشه و رفتارهاتون رو به بقیه تحمیل نکنید. اگه موضوع کتاب رو دوست داشتید اون رو با دوستاتون به اشتراک بذارید و نظر اونها رو در مورد آزادی بپرسید. به امید روزی که همه افراد حد و مرزهای آزادی رو بشناسن و آزادی ایده ها مارو به سمت پیشرفت جامعه ببره.


خلاصه صوتی کتاب درباره آزادی

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب درباره آزادی و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب درباره آزادی »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...