0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب هیچوقت کافی نیست

نوشته: جودیت گریزل

دسته بندی: کتاب های توسعه فردی کتاب های ایجاد تغییر کتاب های روانشناسی

اکثر آدما با تست سیگار و آبجو توی دوران مدرسه و نوجوونیشون مواد مخدر رو شروع کردن، که در نگاه اول عواقب جدی‌ای هم براشون نداشته. اما برای خیلی از آدما مواد مخدر غیرقانونی با دوز بالاتر مثل کوکائین یا مواد مخدر افیونی جذابیت خیلی زیادی داره.

حقیقتش خیلی مهم نیست که اون ماده مخدر غیرقانونی باشه یا نه. همه  این مواد کارشون اینه که با یه فرآیند شیمیایی روی مغز تاثیر بذارن. اگه ندونین که این مواد تاثیرشون روی مغز چجوریه، ممکنه خیلی راحت بهشون معتاد بشین.

توی این کتاب، ما به عمق مغزمون سفر میکنیم و میفهمیم که چرا مواد مخدر حس خوبی توی آدم بوجود میاره. با فهمیدن اینکه اعتیاد چجوری عمل میکنه، میشه عادتای اعتیادآورو کنار گذاشت.خب در کنارش اینم میفهمیم که چرا باعث اعتیاد و نابودی میشه. 

خلاصه متنی رایگان کتاب هیچوقت کافی نیست

کتاب«هیچوقت کافی نیست» که سال 2019 چاپ شده، درباره مواد مخدر و اعتیاده. توی این کتاب نویسنده علم پشت تمام مواد مخدرها از الکل گرفته تا کوکائین رو بررسی میکنه و میگه چرا بعضی آدما بیشتر مستعد اعتیادن.

توی این کتاب یاد میگیری که:
•چرا علف همه چیزو بهتر میکنه.
•چجوری ممکنه اینکه یک ببر بزنه لت و پارت کنه اما حس آرامش بهت بده.
•چرا مصرف کننده‌های آرام‌بخش همش حس میکنن باید دوز مصرفشونو بالا ببرن.

اعتیاد از واکنش هسته اکومبنس (accumbens) به مواد مخدر ناشی میشه.
تو سال 1954 بود که دانشمندا فهمیدن اعتیاد چه جوری پدیده‌ایه. یعنی زمانی که روانشناسای کانادایی «جیمز اولدز:( James Olds) و "پیتر میلنر"( Peter Milner) داشتن روی موشها آزمایشایی انجام میدادن تا بفهمن مغز چجوری به محرکا پاسخ میده.
اونا اومدن یک موش رو بیهوش کردن و توی مغزش الکترود کاشتن. وقتی که موش به هوش اومد، با یک جریان الکتریکی ملایم هسته اکومبس مغزش، همون قسمتی از مغز که نزدیک قسمت تحتانی لوب فرونتال(frontal lobe) قرار داره رو تحریک کردن. اونا جریان الکتریکی رو بصورت تصادفی خاموش و روشن نمی‌کردن، بلکه وقتی موش میرفت یه گوشه خاصی از قفسش یه شوک کوچیک الکتریکی بهش میدادن. بعد یه مدت دیدن موش هی میره همون گوشه خاص قفس تا اون شوک دوباره به مغزش وارد بشه. انگار موش دیگه به اون شوک الکتریکی نیاز داشت.
نتیجه واضح بود: هسته اکومبنس همون مرکز پاداش مغزه. این یه آزمایش خیلی ساده به نظر میاد، اما برای اولدر و میلنر یه کشف عمیق تو زمینه‌ مواد مخدر و اعتیاد بود.
طی تحقیقات گسترده‌تر، آزمایشای اونا در نهایت نشون داد که مواد مخدر همون کاری رو با مغز انسان میکنه که شوک الکترود با مغز اون موش آزمایشگاهی میکرد. مخدرها هم هسته اکومبنس رو تحریک میکنن. این کار باعث ترشح دوپامین میشه؛ یک انتقال دهنده عصبی که احساس لذت بوجود میاره. نتیجه‌ش اینه که آدما مثل همون موش آزمایشگاهی برای تجربه دوباره اون حس لذت دوباره و دوباره برمیگردن بهش.
اما سلسله اعصاب مغز فقط یه بخش اعتیادآور بودن مواد مخدرو ثابت میکنه. همینجور که یک مصرف کننده مواد کم کم  درگیر میشه، فرآیند دیگه‌ای هم این وسط داره اتفاق میفته به اسم «عادت» و عادت چیزیه که زندگی رو برای یک معتاد خیلی سخت میکنه.
مغز در پاسخ به مصرف مواد، فقط دوپامین ترشح نمیکنه، درکنارش هورمونا و کانکشنای عصبی‌ای ایجاد میکنه که اثرشون دقیقا برعکس اثر مواد مخدره. این یه تلاش از طرف بدن انسانه، برای متعادل کردن سیستمای داخلی و حفظ تعادلشون. اگر صبحا اهل نوشیدن قهوه هستین، پس حتما میدونید که با عادت آشنایین. اولین فنجونی که در روز مصرف میکنین، فعالیت مغزتون رو تحریک میکنه. اما این این واکنش انفجاری مغز به مرور کم و کمتر میشه.
بنابراین اگر هر روز به طور مرتب قهوه بخورین، و یک روز نخورین اون واکنش اولیه مغزتون کم میشه و دیگه بیدار کردنش سخته. و مجبورین اون فنجون روزانه قهوه رو بخورین تا مغزتونو بیدار کنه.
عادت کردن یک عنصر اصلی تو اعتیاده. وقتی بدن به یک ماده مخدر خاص عادت کنه، کنار گذاشتنش خیلی سخت میشه.
حالا در نگاه کلی قهوه یک اعتیاد قوی محسوب نمیشه، پس بیاین یه نگاهی به مخدرای قوی‌تر بندازیم.
-----------------------------------
THC کل مغز رو تحریک می‌کنه و باعث می‌شه احساس کنیم همه چیز یکم خاصه.
تک تک ما منحصر به فردیم، و به نوبه خودمون خاصیم. ولی واقعاً هر آدمی به معنای واقعی کلمه از نظر شیمیایی منحصربه فرده. معنیش اینه که هرکسی به یک مخدر خاص یه پاسخ شیمیایی متفاوت میده. برای همینه که بعضی آدما مشروبات الکلی دوست دارن و بعضیام ازش متنفرن!
یا مثلاً ماری جوانا!
توی ماری جوانا ماده به اسم “THC” هست. THC به تنهایی توانایی اینو داره که تمام قسمتهای مغز رو تحریک کنه. این باعث شده که خیلیا ماری جوانا رو به سایر مواد ترجیح بدن.
سایر مواد مخدر، مثلا کوکائین اینجوری نیستن. اونا فقط روی یه بخش خاصی از مغز یا مثلا روی یک نوع از گیرنده‌های مغز تاثیر میذارن، برای همین تاثیرشون توی طیف محدودیه. برای مثال ممکنه بعد از مصرفش بیشترین چیزی که نصیبتون میشه فقط یه حس سرخوشی زیاد باشه، نه بیشتر.
اما در عوض THC تمام ورودی‌های که ما دریافت می‌کنیم رو بولد میکنه. مثلا موسیقی، جوک و غذا همه‌شون به شکل تقویت شده دریافت میشن. یا مثلا ممکنه بفهمید دارید خیلی بی دلیل و بی وقفه میخندید یا راجع به هرچی که اطرافتونه شعر و غزل میگین.
مایلز هرکنهام (Miles Herkenham)، عصبشناس آمریکایی تو سال 1990 اثرات THC روی مغزو بررسی کرد.
THC اینجوریه که میاد به گیرنده‌هایی که توسط انتقال دهنده‌های آناندامید (anandamide) و آراشیدونول گلیسرول2(2-arachidonoylglycerol) تحریک میشن، متصل میشه و اونا رو فعال میکنه، گیرنده‌هایی که در غیر این حالت، مغز بصورت طبیعی تولیدشون میکنه. همین اثر THC رو توضیح میده.
هنوز جا داره که خیلی بیشتر درباره عملکرد دقیق انتقال دهنده‌های عصبی مثل آناندامید تحقیق بشه اما تا اینجای کار بنظر میاد که این انتقال دهنده‌ها به ما نشون میدن که چی اطرافمون مهمه یا بهم مرتبطه!
منطقیه، وقتی در جهان قدم می‌زنیم، یه روش لازم داریم تا بتونیم بین ورودی‌های حسیمون تمایز  قایل بشیم. پس میایم روی اونایی تمرکز میکنیم که از دید ما برا بقامون مهمه. این میتونه شامل هر چیزی باشه. از غذا یا دوستامون گرفته تا حتی یک همسر احتمالی.
بنابراین، به نظر می‌رسه که آناندامید و انتقال‌دهنده‌های عصبی مشابه، سه قسمت‌هایی از مغز ما رو تحریک می‌کنن تا مطمئن بشه که تجربیات خاص و مثبت رو مشاهده میکنیم و تشخیص می‌دیم.
THC هم از همون رفتار آناندامید تقلید میکنه و خودش رو به همون گیرنده‌ها متصل میکنه. در نتیجه، مغز فکر میکنه که همه چیز، حتی پیش پا افتاده ترین محرکا، شگفت انگیز و فوق العاده‌ن.
البته این مشکل ماری جوانا رو سایر مخدرها هم دارن. اونا وضعیت غم انگیز و ناامیدی رو به یه حجم بزرگی از شعر و شور تبدیل می‌کنن. اما خیلی زود باعث مصرف مکرر و اعتیاد میشن.
---------------------------------------------------
مواد افیونی، مثل مسکن‌های بدن عمل میکنن، اما مصرف دائمیشون میتونه خیلی خطرناک باشه.
وقتی میخواین به یه تراژدی فک کنین، ممکنه اولین تراژدی‌ای که به ذهنتون میرسه رومئو و ژولیت یا ادیپ رکس (Oedipus Rex) باشه. اما تو دنیای واقعی، تراژدی میتونه همین دور و اطراف ما هم اتفاق بیفته. راه دور نریم، مثلا همین مواد مخدری‌ان که اثرشون تو زندگی آدم مث تراژدی میمونه.
مواد افیونی مدل اثرگذاریشون خیلی بی‌رحمانه‌س. اینجوری عمل میکنن که اولش بهت کلی حس امنیت و عشق میدن، اما بعد یهویی تاثیرشون از بین میره. میشید مثل کسی که تو کره ماه به حال خودش رها شده و هیچ اکسیژنی هم برای تنفس نداره. اما چجوری؟
خب، اونا خیلی با مسکن‌های دارویی بدن فرق ندارن. مواد افیونی مثل هروئین، فنتلانیل (fentanyl) و اکسی کدون (oxycodone)، همه‌شون از اندورفینها (endorphins) تولید میشن، و اندورفین چیه؟ همون هورمونهای مسکن طبیعی‌ای که مغز تولید میکنه.
تو قرن نوزدهم یه محقق اسکاتلندی به نام دیوید لیوینگستون (David Livingstone)، یه نمونه بزرگ از اثر اندورفین رو تجربه کرد. وقتی که دیوید درحال سفر کردن به آفریقا بود، یک شیر بهش حمله کرد، و دندونای تیزشو خیلی عمیق توی بازوش فرو کرد و مثل یک عروسک پارچه‌ای پرتش کرد.
لیوینگستون بعداً نوشت که به جای احساس یک درد و عذاب شدید - همونطور که هممون انتظارشو داشتیم – یک حالت رویایی رو تجربه کرد!
درواقع ترشح اندورفین توی بدنش هم دردشو ساکت کرده بود هم وحشت و اضطرابی که بخاطر اون حمله بهش دست داده بود. تو این حالت آرامشی که داشت تجربه میکرد، سعی کرد یه راه فراری پیدا کنه.
با وجود تاثیر زیاد مسکنها، اونا یک جنبه خطرناکم دارن که هیچ راه گریزی ازش نیس.
بعد از یک حجم  زیاد سرخوشی مخدر، بلافاصله تاثیرش از بین میره و بعد بدن شروع میکنه به تولید مواد ضد افیونی، که این مواد هر رنج و دردی رو که دارید، بزرگ و پررنگ میکنن.
البته این فرآیند توی شرایط عادی منطقی و حیاتیه. مثلا اگه شما از یک حمله جون سالم به در بردین و تونستین ازون موقعیت فرار کنین، باید بعدش دقیقا بدونین که چقدر صدمه دیدین تا بتونین یه کاری براش انجام بدین یا از دیگران کمک بگیرین. علاوه بر اون، این درد باعث میشه که سری بعدی که توی همچین موقعیت مشابهی قرار گرفتین، محتاط‌تر باشین و بیشتر مواظب خودتون باشین.
این قضیه درباره مواد افیونی هم صدق میکنه. وقتی که اثرات این مواد از بین بره، فرد معتاد میمونه و کلی مواد ضد افیونی تو بدنش و یه احساس پوچی گنده. ولی فرقش با شرایط عادی اینه که فردی که اعتیاد داره تو این موقعیت فقط یه راه نجات برای تسکین درداش میمونه: مصرف مواد بیشتر!!
برا همینه که معتادای مواد مخدر کارای اسفباری از قبیل کشیدن دوندوناشون برای گرفتن یک نسخه دیگه ازین مواد انجام میدن.
-------------------------------
بعضی از آدما بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به اعتیاد به الکل هستن.
داروهای رایج، معمولا همه جا قانونی‌ان؛ الکل و نوشیدن مشروبات الکلی هم در بسیاری از کشورا اونقدر عادیه که اکثر مردمشون تو دورهمی‌ها و معاشرتاشون یکی دو لیوانی لااقل با هم مینوشن.
میشه اینطور گفت که اینا دقیقا افرادی ان که از همه بیشتر در معرض معتاد شدن به الکلن.
تو سال 1996 یه تحقیقی توسط کریستینا جیانولاکیس (Christina Gianoulakis) از دانشگاه مک گیل (McGill University’s) انجام شد، که رابطه بین موقعیتای اجتماعی، اعتیاد به الکل و هورمونهای مرموزی به نام بتا اندورفین (beta-endorphins) رو نشون داد.
بتا اندورفین‌ها خیلی رایجن و به طور طبیعی تو بدن انسان تولید میشن. اونا باعث میشن تو موقعیتای اجتماعی احساس خوب، آرامش و ارتباط خوبی با دیگران داشته باشین.
یکی از اثرای نوشیدن الکل افزایش سطح بتا اندورفینه که باعث میشه در موقعیتای اجتماعی وقتی که میخوای با دیگران ارتباط برقرار کنی، احساس راحتی و خوشحالی بیشتری بکنی.
دکتر جیانولاکیس ( Dr. Gianoulakis) معتقده افرادی که به طور طبیعی سطوح بتا اندورفینشون پایینه، خیلی بیشتر مستعد اعتیاد به الکلن. دلیلشم اینه که این آدما تو موقعیت‌های اجتماعی‌شون برای داشتن حس راحتی و شادی بیشتر مدام الکل مصرف میکنن.
خبر بد اینه که، همین روند میتونه باعث ایجاد اعتیاد و عواقب جدی‌تری براشون بشه.
مصرف بیش از حد الکل باعث بیماری قلبی، سکته و فشار خون بالا میشه. کبد هم تحت فشار قرار میگیره و میتونه باعث بیماری کبد چرب و سیروز هم بشه. در نهایت، ثابت شده که نوشیدن الکل احتمال ابتلا به سرطانهای مختلف رو افزایش میده.
حتی اگه یه مصرف کننده متوسط الکل باشین بازم از عوارض بدش در امان نیستین. یک مطالعه گسترده که دکتر آنجلا ام وودز (Dr. Angela M. Woods) تو سال 2018 انجام داد، نشون داد که فقط یک بار مصرف در روز می تونه خطر ابتلا به بیماری‌هایی مثل سرطان یا بیماری‌های قلبی رو افزایش بده. و هرچقدم که بیشتر بنوشی، این عوارض بدتر و بدتر میشه. فقط دو بار نوشیدن تو روز امید به زندگی رو تا دو سال کاهش میده!
جدای از همه اینا باید بگیم که الکل میتونه آدما رو به انجام کارای غیرقابل توجیه، مثل تجاوز جنسی، سوق بده.
تو ایالات متحده، هرسال به طور متوسط 700000 دانش آموز بین 18 تا 24 سال توسط دانش آموزایی که مشروب خوردن، مورد تعرض قرار میگیرن.
مصرف الکل ممکنه توی بعضی از جوامع از نظر اجتماعی پذیرفته شده باشه، اما خطراتش رو نباید دست کم گرفت.
--------------------------------------
کوکائین با یه روش جالب روی سلسله اعصاب تاثیر میذاره و در عین حال بشدت اعتیادآوره.
نویسنده این کتاب گفته که مدتهاست دیگه مشروب نخورده و حتی سیگارم مصرف نکرده. اما اون موقعی که کوکائینو کنار گذاشت خیلی براش سخت بود، ولی بهرحال ارزششو داشت، چون الان پر از حس آرامشه، ازون آرامشها که وقتی یک پارتنر بد رفتارو ترک میکنی، تجربه‌ش میکنی.
برای فهمیدن اینکه کوکائین یک مخدر بشدت مخربه، حتما لازم نیس داستان نویسنده رو درباره مصرف کوکایین بشنوی. برای اینکه بدونیم چی کوکائینو تا این حد مخرب میکنه بیاین به نحوه عملکردش یه نگاهی بندازیم.
وقتی که کوکائین مصرف میکنین، احساس خوبی دارین، چون این ماده تأثیر مستقیمی روی ارتباطات عصبی بدن داره. دو سلول عصبی از طریق یک اتصال سیناپسی (synaptic connection) با همدیگه ارتباط برقرار می‌کنن - به عبارت دیگه، یک شکاف بین  اونا  وجود داره.
انتقال‌دهنده‌های عصبی مثل دوپامین، نوراپی‌نفرین (norepinephrine) و آدرنالین توسط سلول اول در این شکاف آزاد میشن. بعدش  به گیرنده‌های سلول بعدی میچسبن و پیامی رو تو این فرآیند ارسال میکنن.
برای مثال، وقتی دوپامین آزاد شده به گیرنده‌های عصبی متصل میشه، پیامی از لذت یا پاداش رو از طریق مدار عصبی منتقل میکنه.
در شرایط عادی، وقتی که دوپامین وظیفه خودش رو انجام داد، به سلول اول برگردونده میشه، جایی که میشه اونو بازیافتش کرد و مجددا استفاده‌ش کرد.
اما کوکائین توی این فرآیند اختلال ایجاد میکنه. اینجوری که میاد انتقال دهنده‌ای که دوپامین رو برای بازیافت برمیگردونه رو، متوقف میکنه.
دوپامین به جای اینکه به سلول اولیه برگرده، برای مدت طولانی‌تری توی شکاف سیناپسی باقی می‌مونه. بعدش بارها گیرنده‌های لذت سلول دوم رو تحریک می‌کنه و احساس لذت شدیدی ایجاد میشه.
البته، این حس لذت شدید برای همیشه دووم نمیارن و نتیجه‌ش میشه اعتیاد.
به گفته فارماکولوژیست‌ها، اثرات لذت بخش کوکائین حدودا 30 دقیقه باقی میمونن. با این حال، طبق تجربه نویسنده، اوج واقعیش حدودا سه دقیقه بیشتر نیست.
بعدش خیلی زود، احساس اضطراب و غم جای این لذت شدیدو میگیره، و فرد مصرف کننده مجبور میشه، تمام انرژی و سرمایه خودش رو صرف تامین یک منبع منظم مواد کنه.
-----------------------------------
آرام‌بخش‌ها با تأثیر بر گیرنده‌های سلولی خاصی، آدم رو آروم می‌کنن، اما اونا هم به نوبه خودشون بسیار اعتیادآورن.
مرلین مونرو، جیمی هندریکس و مایکل جکسون همگی بر اثر اوردوز جون خودشون رو از دست دادن. با اینکه مرگشون غم‌انگیز بود و مطبوعات هم در سطح وسیعی پوششش داده بود، اما به عنوان یه رسوایی مطرح نشدن. دلیلشم اینه که اونا از داروهای آرام‌بخش استفاده کرده بودن: داروهایی مثل نمبوتال (Nembutal)، وسپاراکس (Vesparax) یا پروپوفول (Propofol).
داروهای مسکن که به عنوان آرام‌بخش نیز شناخته می‌شن، اعتبار خاصی دارن. اما باید بهشون نگاه دقیقتری بشه. البته اگه بخوایم یکم مکانیسم اثر آرام بخش‌ها رو باز کنیم یکم تخصصی میشه ولی شاید برای خیلی‌ها جذاب باشه؛ برای همین براتون میگیم.
آرام بخش‌ها با تقلید از انتقال دهنده عصبی گاما آمینو بوتیریک اسید (gamma-aminobutyric acid )- یا به اختصار گابا (GABA)، سیستم عصبی رو کند و آرام میکنن.
دو دسته از گیرنده‌ها به گابا پاسخ میدن: GABA-A و GABA-B.
آرام‌بخش‌ها معمولاً گیرنده GABA-A رو که در غشای نورون قرار داره، هدف قرار میدن. گاباها از پنج پروتئین توی یک حلقه تشکیل شدن. این پروتئین‌ها دروازه‌ای رو تشکیل میدن که باز و بسته میشه.
انتقال دهنده عصبی GABA گیرنده رو فعال میکنه و در نتیجه دروازه باز میشه. وقتی که دروازه باز شد، یون‌های کلرید به داخل سلول نفوذ میکنن. بار منفی این یون‌های کلرید سلول‌ها رو مهار می‌کنه و انتقال عصبی بین اونا رو کند می‌کنه و حس آرامش القا می‌کنه.
از اونجایی که گیرنده‌های GABA-A به آرام بخش‌ها مثل گابا پاسخ میدن، آرام بخش‌ها هم کاربردهای خاص خودشون رو دارن. مثلا، برای درمان صرع، اضطراب و بی‌خوابی استفاده می‌شن.
متأسفانه، آرام بخش‌ها هم مثل خیلی از مخدرها،  بسیار اعتیادآورن. به این خاطره که بدن به زودی با کاهش تعداد گیرنده‌های GABA-A مواجه میشه. از اونجایی که حالا جاهای کمتری وجود داره که آرام‌کننده می‌تونه بهشون بچسبه، برای رسیدن به اثر مطلوب باید دوز بیشتری از هر آرام‌بخش رو مصرف کنن. در بهترین حالت، این منجر به اعتیاد میشه و در بدترین حالت هم باعث اوردوز!
چیزی که اوضاعو بدتر میکنه اینه که مصرف آرامبخش باعث میشه بیمارا بدون کمک این داروها اصلاً نتونن بخوابن. خب ترک مسکن برای کسی که گرفتار بیخوابی شده خیلی سخته.
شاید پیش خودتون فکر کنین که پزشکای آمریکایی این موضوعو میدونن و موقع تجویز چنین داروهای خطرناکی حتما مراقب این عواقب هستن. اما تجربه میگه اینجوری نیست! طبق مطالعه‌ای که در سال 2016 توسط مارکوس بوخهابر(Markus Buchhaber)، محقق پزشکی آمریکایی انجام شد، نسخه‌های بنزودیازپین (benzodiazepine) بین سال‌های 1996 تا 2013 به میزان 67 درصد افزایش داشتن.
---------------------------
اعتیاد یک مؤلفه ژنتیکی داره و اپی ژنتیک هم میتونه در اون نقش داشته باشه.
افتادن تو دام اعتیاد اصلا خوشایند نیست. برای همین خیلی از مصرف‌کننده‌ها با خودشون فکر میکنن که چقدر بدشانس بودن که این اتفاق براشون افتاده. شاید اینجوری راحت‌تره که فکر کنیم این یک موضوع شخصیتیه و افرادی که قوی‌ترن می تونن از اعتیاد اجتناب کنن. ولی خیلی این قضیه درست نیست.
بعضیا به خاطر شخصیتی که دارن، بیشتر در معرض خطر معتاد شدن هستن. یعنی یک عنصر ژنتیکی تو اعتیاد وجود داره.
در سال 1999، گروهی از دانشمندا مطالعه‌ای در مورد اعتیاد به الکل و اعتیاد در دوقلوهای همسان انجام دادن. چرا دوقلو؟ خب، چون اونا تقریباً همشون ساختار ژنتیکی مشترکی دارن.
یکی از یافته‌های این مطالعه این بودش که دوقلوها در مقایسه با خواهر و برادرهای معمولی که حدود 50 درصد از ساختار ژنتیکی‌‌شون مشترکه، دو برابر بیشتر احتمال داره که هر دو عادات اعتیادآور داشته باشن. یعنی اگر یکی میل به اعتیاد داشته باشه، اون یکی هم شبیهش میشه.
این نشان دهنده ارتباط بین ساختار ژنتیکی و میل به اعتیاده.
تحقیقات بعدی این نتیجه رو تأیید کرده: مطالعه دیگه‌ای نشون داده که کودکانی که در خانواده‌هایی با سابقه اعتیاد به دنیا میان در معرض خطر بیشتری برای معتاد شدن هستن. حتی اگه در بدو تولدشون تو خانواده‌هایی بدون سابقه اعتیاد به فرزندخواندگی گرفته بشن.
تا اینجا، واضحه که: ژنتیک روی اعتیاد تأثیر داره. اما چیزی که حتی جذاب‌تره اینه که اپی ژنتیک هم ممکنه تأثیر مشابهی داشته باشه.
حالا اپی ژنتیک چیه؟ اپی ژنتیک یک رشته جدیده. به بیان ساده‌تر، یک فرد با توجه به شرایط زندگیش و در پاسخ به چالش‌هاش، یکسری صفات و ویژگی‌ها درش شکل می‌گیره. و بعد این صفات و ویژگی‌ها از نسلی به نسل دیگه منتقل میشه.
بذارید یک مثال بزنیم.
طبق مطالعه‌ای که در سال 2014 توسط المار دبلیو توبی (Elmar W. Tobi) انجام شد، وقتی که یک نسل والدین، قحطی رو تجربه میکنن، متابولیسمشون با اون شرایط سازگار میشه. یعنی زنده موندن تو اون شرایط سختو یاد میگیرن. بعد این سازگاری محیطی خاص به عنوان  یک نشانگر اپی ژنتیک از DNA نسل والد به نسل بعدی منتقل میشه. نتیجه اینه که کودکان این والدین هم میتونن با غذای بسیار کم زندگی کنن و در عین حال به راحتی هم وزن اضافه کنن!
مطالعه‌ای در سال 2015 که توسط هنریتا زوتوریس (Henrietta Szutorisz) انجام شد، نشون داد که همین فرآیند ممکنه در مصرف مواد مخدر هم اتفاق بیفته. در این مطالعه، موش‌های نسل والدین به طور منظم در معرض THC قرار گرفتن.
و جالب اینجا بود که بچه‌های اونا بیشتر احتمال داشت که اختلالات خلقی نشون بدن و مواد افیونی که درو و برشون هست رو مصرف کنن.
---------------------------------------
مواجهه زود هنگام با مواد مخدر خطرناکه و نوجوونا در معرض خطرن.
تا اینجا دیدیم که هر دو ویژگی ژنتیکی و اپی ژنتیکی ارثی، رفتارهای اعتیادآور رو به وجود میارن. اما همه‌ش این نیست.
وقتی صحبت از مواد مخدر میشه، خیلی مهمه که تربیت و محیط اطراف رو هم در نظر بگیریم، یعنی چیزایی که میتونه بچه‌ها و نوجوونا رو در معرض خطر سوء مصرف مواد مخدر قراربده.
مواجهه زودهنگام با مواد مخدر خیلی خطرناکه.
این قضیه تو یک نظرسنجی در سال 2015 توسط محقق پزشکی آمریکایی موشه زیف (Moshe Szyf) بررسی شد. تو این نظرسنجی بنظر میرسید که جنین‌ها، بچه‌ها و نوجوونایی که در معرض مواد مخدری مانند THC قرار گرفتن، در بزرگسالی نسبت به احساسات پاداش‌دهنده، از جمله احساسات تحریک‌شده توسط مواد مخدر، حساسیت کمتری نشون میدن.
نتیجه اینه که چنین افرادی در صورت شروع مصرف، احتمال بیشتری برای مصرف دوزهای بالاتر از مخدرها رو دارن.
علاوه بر این، یک عامل محیطی دیگه هم وجود داره که باید در نظر گرفته بشه: اثر دروازه. ایده پشت این اصطلاح اینه که اگر شروع به مصرف یک دارو کنین، می‌تونین تسلیم انواع دیگه‌ش هم بشین.
به عنوان مثال، دیوید ام. فرگوسن (David M. Fergusson)، روانشناس نیوزلندی، در یک مطالعه در سال 2014 اثرات قرار گرفتن زودهنگام در معرض حشیش رو بررسی کرد.
اون فهمید که مصرف حشیش قبل از بزرگسالی، به طور کلی باعث افزایش خطر اعتیاد به مواد مخدر در بزرگسالی میشه.
اما فرگوسن فراتر از این مشاهدات رفت. برای اون، نوروپلاستیسیته (neuroplasticity)، توانایی مغز برای تغییر و توسعه در طول زندگی، هم یک مولفه کلیدی بود. مغزهای جوون به طور ویژه‌ای پلاستیکی و انعطاف‌پذیر هستن. این چیزیه که باعث توسعه اجتماعی و هویتی فرد میشه.
این انعطاف پذیری جوون، همچنین به این معنیه که ورودی‌های عصبی قوی مثل ورودی‌های تولید شده توسط مخدرها اثر خیلی عمیق‌تری از خودشون به جای میذارن. به طور خلاصه، هر چی جوون‌تر باشین، در برابر اثرات مواد مخدر آسیب پذیرترین.
این انعطاف پذیری مغز متوقف نمیشه. قشر جلوی مغز آخرین قسمتیه که توی مغز  رشد می‌کنه و فقط وقتی که بالغ می‌شین کاملاً فعال می‌شه.
این قسمت خیلی مهمه چون این قشر جلوی مغزه که رفتار تکانشی و استدلال انتزاعی رو کنترل می کنه. در واقع میشه گفت، این همون چیزیه که شما برای سنجش عواقب یک اقدام در برابر مزایای درک شده فوریش استفاده می کنین.
از اونجایی که نوجوونا فاقد این توانایی‌ها هستن، خیلی بیشتر از بقیه در معرض خطر مصرف مواد مخدر و در نهایت افراط در مصرفشون قرار دارن.
نتیجه اصلی کاملا واضح و شفافه. اگر دارین از یک یا چند نوجوون مراقبت میکنین، حتما اونا رو از اثرات و خطرات مصرف مواد مخدر آگاه کنین، به خصوص وقتی در سنین مستعد و حساس هستن.
مخدرها اثرات مختلفی دارن، اما یک ویژگیشون مشترکه: هر واکنش سرگرم کننده یا لذت بخشی که اولش ایجاد میکنن، مرحله بعدی برعکسش اتفاق میفته و لذت تبدیل میشه به غم و اضطراب. این دوره از اضطراب، افسردگی یا درد باعث میشه مصرف کننده مواد دوز بیشتری از موادو مصرف کنه. با این حال، از اونجایی که بدن اونا با اثرات مواد مقابله میکنه و نسبت بهش حساسیت کمتری داره، مصرف کننده‌ها برای رسیدن به آرامش دوباره نیاز به دوزهای بالاتری دارن. این چرخه اعتیاده و شکستنش خیلی کار سختیه. اما دانش درست درباره مواد مخدر و اثراتش و همچنین درک نحوه رشد مغز انسان، میتونه به معتادا کمک کنه تا از این چرخه نجات پیدا کنن.



خلاصه صوتی کتاب هیچوقت کافی نیست

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب هیچوقت کافی نیست و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب هیچوقت کافی نیست »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...