0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب جهان بدون کار

نوشته: دنیل ساسکایند

دسته بندی: کتاب های بهره‌وری کتاب های توسعه فردی کتاب های موفقیت کتاب های سبک زندگی

هوشِ مصنوعی توی بسیاری از صنایع موجبِ بیکاری‌های گسترده میشه. اما این اتفاق بدی نیست. توی کتابِ «جهانِ بدونِ کار» تاریخچه ای از پیشرفتهای تکنولوژی رو میخونیم و از ظرفیتهای جدیدی باخبر میشیم که بهره‌وری رو به میزانِ بی‌سابقه‌ای افزایش میدن. بله، شاید خیلی از شغلها از رده خارج بشن، ولی خیالتون راحت! توی این دنیای جدید، همه زندگیاشون قراره بهتر بشه.

خلاصه متنی رایگان کتاب جهان بدون کار

برای اینکه با مزایا و معایبِ ماشینی شدنِ کارها آشنا بشید توی این خلاصه‌ی صوتی با ما همراه باشید
درباره‌ی اینکه تکنولوژی چه تغییراتی قراره در دنیا ایجاد کنه پیش‌بینی‌های عجیب و غریبِ زیادی وجود داره که همه‌ی ما مسلماً انواع و اقسامِ اونا رو شنیدیم: از جمله اینکه: دیگه هیچ‌وقت جوامعِ ما مثلِ قبل نمیشن. همه‌ی ما از کار بیکار میشیم. رباتها شغل‌هامونو تصرف میکنن و حرفایی از این دست.
هم آدمای خوشبین و هم آدمای بدبین در این مسأله اتفاقِ نظر دارن که تغییری قراره رخ بده. اما این تغییر چجور تغییریه؟
این خلاصه‌کتاب، سری میونِ سرا درآورده تا درکِ بهتر و دقیقتری از ماشینی شدن به شما بده و تأثیرِ اون بر جوامعِ انسانی رو بیان کنه و از همه مهمتر، بهتون یاد بده که چطور باید برای ایجادِ یه زندگیِ بهتر اونو دربست بپذیرید.
توی این پادکست، درسهایی از تاریخ و اقتصاد می‌آموزید و با تاریخچه‌ی تغییراتِ تکنولوژی آشنا میشید. ضمناً اگه تا پایان با ما همراه باشید،‌ یه راهِ جدید هم پیشِ پاتون خواهید دید، راهی به سوی یه زندگیِ بدونِ کار اما شاد و رضایت‌بخش.
اگه می‌خواید بدونید چرا نمیشه آینده رو حدس زد، اگه میخواید راههای عبور از شکافِ بزرگِ درآمدی رو بشناسید، و اگه کنجکاوید با نوشته‌های هومر درباره‌ی هوشِ مصنوعی آشنا بشید، این شما و این هم خلاصه‌ی کتابِ «جهانِ بدونِ کار»
-----------------------------
ماشینها جایگزینِ بعضی مشاغل میشن و به کمکِ بعضی از مشاغلِ دیگه میان.
احتمالاً شما هم این جمله رو تاحالا شنیده باشید که ماشینها دارن تصدّی کارها رو به دست میگیرن. دلیلِ این ادعا هم تکنولوژیهای جدیدیه که هر سال اختراع میشن. حالا این سوال پیش میاد که با هوشمند شدنِ هرچه بیشترِ کامپیوترها و رباتها آیا دیگه نیازی به انسانها نیست؟
راستشو بخواید، زندگیِ واقعی به این سادگیا هم نیست. بنابراین لازم نیست نگران باشید. ماشینها هیچ‌وقت نمیتونن تمامِ شغلهای ما رو انجام بدن. تأثیرِ اونها بر بازارِ کار خیلی متفاوت‌تر از این حرفهاست.
ترس از تکنولوژی‌های جدید چیزِ جدیدی نیست. قرنها پیش، با شروعِ انقلابِ صنعتی در بریتانیا، بافنده‌ها ماشینهای نساجی رو تخریب کردن. این صنعتگرانِ تکنولوژی‌ستیز، نگرانِ شغلشون بودن. و این نگرانی‌شون دلیل داشت؛ تغییراتِ سریعِ تکنولوژی در این صنعت، تحولاتِ عظیمی رو موجب شده بود.
ولی آیا این تغییرات همه‌ش بد بود؟
درسته که بعضی از کارگرا آسیب دیدن، اما بعضی دیگه هم به نفع‌شون شد. اگه کارگرای ساده یاد میگرفتن که چطور از ماشینهای جدید استفاده کنن، راندمانِ کارشون چندین برابر میشد و در نتیجه، درآمدشون هم افزایش پیدا میکرد.
تکنولوژی‌های جدید اغلب جنبه‌ی مکمل دارن. درسته که جایگزینِ بعضی از کارگرا میشن، اما بعضی از کارگرای دیگه رو به بهره‌وریِ بیشتر میرسونن.
مثلاً اَلگوریتمهایی که پرونده‌های حقوقی رو پردازش میکنن، نه تنها باعثِ بیکاریِ حقوق‌دانها نشدن، بلکه وقتِ آزادتری در اختیارشون قرار داده‌ن تا به کارهای خلاقانه‌تری مثلِ نوشتن، حلِ مسأله و گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره با موکلینشون بپردازن.
از همین افزایشِ بهره‌وری، میرسیم به دومین فایده‌ی ماشینی شدن. اقتصادِ یه کشور رو کیکی تصور کنید که همه میخوان ازش سهمی داشته باشن. مسلماً ماشینها سهمِ افراد از این کیک رو تغییر میدن. ولی در عوض، خودِ کیک رو هم بزرگتر میکنن.
برای اینکه کامل متوجهِ مطلب بشید، دستگاههای خودپرداز رو مثال میزنیم. اولین بار که این دستگاهها رونمایی شدن، بانکی‌ها نگرانِ این بودن که نکنه از کار بیکار بشن؟
ولی در عمل چیزِ دیگه ای اتفاق افتاد. توی 30 سالِ گذشته، تعدادِ دستگاههای خودپرداز در ایالاتِ متحده‌ی آمریکا چهاربرابر شد. در همین مدت، تعدادِ کارمندای بانک هم 20 درصد افزایش پیدا کرد.
خودپردازها توی دادنِ پولِ نقد، جای کارمندا رو گرفتن، درست. ولی از اون‌ور، باعث شدن کارمندای بانک وقتِ آزادِ بیشتری داشته باشن و اون رو صرفِ خدماتِ دیگه کنن، مثلِ توصیه‌های مالی و راهنماییِ مشتریان.
اقتصاد رشد کرد، و متناسب با اون، نیاز به بانکها و توصیه‌های مالی هم افزایش پیدا کرد. درسته که یک سومِ کارمندهای هر بانک تعدیل شدن، اما در عوض، تعدادِ بانکهایی که نیاز به کارمند داشتن هم 43 درصد افزایش پیدا کرد.
--------------------------------------
تحولاتِ تکنولوژی تمامِ شغلها رو تهدید میکنه
چه کسایی باید شغلشون رو دودستی تقدیمِ ماشینها کنن؟ فقط کسایی که کارِ مونتاژ رو انجام میدن و صندوقدارای فروشگاهها؟ یا اینکه مثلاً جراحای مغز هم باید نگرانِ این باشن که نکنه یه روزی رباتها کارشون رو انجام بدن؟
خب، رشدِ تکنولوژی مسلماً همه رو متأثر میکنه. اما بر اساسِ شواهد و قراین، بعضی از بخشهای اقتصاد بیشتر از بقیه از ماشینی شدن متأثر میشن.
توی چند دهه‌ی اخیر، کارگرای ماهر و تحصیل‌کرده خیلی بیشتر از کارگرای ساده یا کم‌سواد از تکنولوژی سود بردن. چرا؟ به خاطرِ کامپیوترها. از سالِ 1950 تا 2000 قدرتِ کامپیوترها میلیاردها برابر بیشتر شد. و این باعث شد تقاضا برای کارگرای ماهری که بلد بودن با ماشینای جدید کار کنن بیشتر بشه. تقاضا که بیشتر میشه، عَرضه هم بیشتر میشه. و در نتیجه روز به روز تعدادِ بیشتری از مردم دنبالِ یادگیریِ کامپوتر رفتن. طبیعتاً این اوضاع ابتدا درآمدها رو کاهش داد. اما بعد اتفاقِ جالبی افتاد: تقاضاها همچنان افزایش پیدا کرد و درآمدِ کارگرای ماهر هم در عمل بالا رفت. تا جایی که در سالِ 2008، یه شکافِ درآمدیِ بی‌سابقه بینِ فارغ‌التحصیلای دانشگاهی و افرادِ دیپلمه در آمریکا به وجود اومد.
خب، آیا این معناش اینه که تکنولوژی همیشه به نفعِ افرادِ تحصیل‌کرده بوده؟ راستش نه. در گذشته، قضیه برعکس بود. بافنده‌های مخالفِ صنعتِ نساجی رو که یادتون هست. توی انگلستانِ قرنِ هیجدهم، بافندگی یه شغلِ حرفه‌ای و تخصصی بود. وقتی دستگاههای نسّاجی واردِ عمل شدن، دیگه به مهارتهای تخصصی برای تولیدِ پارچه‌ی خوب نیازی نبود. این‌بار کارگرای ساده خوش به حالشون شده بود.
با این اوصاف، ماشینی شدنِ مشاغل در آینده به نفعِ چه کساییه؟ اقتصاددانها معتقدن تکنولوژی هم مشاغلِ حرفه‌ای رو افزایش میده و هم مشاغلِ ساده رو، و این وسط، قشرِ متوسطن که آسیب میبینن. نظافت‌چی‌ها و وکلا بیشتر میشن، اما منشی‌ها و فروشنده‌ها کمتر میشن.
یکی از دلایلش اینه که کارهای روتین رو راحت‌تر میشه ماشینی کرد. ولی کارهایی که نیازمندِ خلاقیت، قضاوت، مهارتهای ارتباطی یا کارهای یدیِ پیچیده هست رو به این راحتیا نمیشه به ماشینها سپرد.
مهارتهای ساده و روتین رو میشه در قالبِ الگوریتمها درآورد و توضیحشون داد. کامپیوترها هم مشکلِ خاصی باهاشون ندارن. ولی هیچ ماشین یا کامپیوتری رو نمیشه پیدا کرد که بتونه از پسِ مهارتهای پیچیده و چندلایه بربیاد.
تا همین اواخر، این باور وجود داشت که ماشینی‌ کردنِ فعالیتهای غیرروتین ناممکنه چون دانشمندا نمیتونن اونا رو به کامپیوترها آموزش بدن. ولی این باور نیازمندِ تجدیدِ نظره. توی قسمتِ بعدی متوجه میشید که ماشینها خودشون هم میتونن به خودشون آموزش بدن.
-------------------------------------
تحول در هوشِ مصنوعی زمانی آغاز شد که کامپیوترها تفکرِ انسان‌گونه رو متوقف کردند
هومر، شاعرِ یونانِ باستان، بیشتر به خاطرِ دو کتابِ ایلیاد و اودیسه معروفه. ولی هیچ میدونستین که این نویسنده درباره‌ی هوشِ مصنوعی هم مطلب نوشته؟ اون توی کتابِ ایلیاد از یه صندلیِ سه‌پایه حرف میزنه که هروقت صاحبش اونو صدا بزنه، پیشش حاضر میشه، یه چیزی تو مایه‌های اتومبیلهای خودرانِ امروزی.
با اینکه هومر وقتی این داستانو مینوشته احتمالاً روحش هم از وسایلِ نقلیه‌ی خودران خبر نداشته، ولی یه نتیجه‌ی مهم میشه ازش گرفت: انسانها از قدیم الأیام آرزوی داشتنِ‌ دستگاههایی رو داشتن که خودشون کارای خودشونو انجام بدن. و دستاوردهای جدیدِ تکنولوژی داره به این آرزو جامه‌ی تحقق میپوشونه.
برای اینکه بفهمیم هوشِ مصنوعی چه کارایی میتونه انجام بده، بهتره اول یه نگاهی به تاریخچه‌ش بندازیم. اولین تلاشها برای ایجادِ هوشِ مصنوعی برمیگرده به اواسطِ قرنِ بیستم، زمانی که استفاده از کامپیوتر کاملاً جا افتاده بود. اولین دانشمندای حوزه‌ی هوشِ مصنوعی دنبالِ شبیه‌سازیِ تفکرِ انسان بودن.
مثلاً‌ برای طراحیِ بازیِ شطرنج برای کامپیوتر، از اساتیدِ شطرنج میخواستن درباره‌ی این بازی توضیحِ کامل بدن. و بعد مهندسا سعی میکردن همون فرایندها رو یادِ کامپیوترا بدن.
با این حال، اواخرِ دهه‌ی 1980 این رویکرد کنار گذاشته شد. چه توی بازیِ شطرنج، چه توی تشخیصِ اشیاء چه توی ترجمه و چه توی هر زمینه‌ی دیگه ای، هوشِ مصنوعیِ اولیه نمیتونست با تقلیدِ تفکرِ انسانی به پای انسانهای واقعی برسه. پس راهِ حل چی بود؟ دانشمندا به این نتیجه رسیدن که باید مسیرشونو تغییر بدن. کامپیوترها تاوقتی که از تفکرِ بشری تقلید میکردن، بهتر از این نمیتونستن عمل کنن.
موجِ بعدیِ تحولاتِ هوشِ مصنوعی مبتنی بر یه رویکردِ عملی‌تر بود. دانشمندا به کامپیوترها یه مأموریت میدادن و به نرم‌افزارش میگفتن از هر راهی که میتونه اون مأموریتو به انجام برسونه، حتی اگه راهی باشه که انسانها ازش سر در نمیارن. برنامه‌های جدیدِ هوشِ مصنوعی به جای استفاده از استراتژی‌های سنتیِ شطرنج‌بازی یا ترجمه، صدها میلیون داده رو دریافت میکردن و اونها رو اسکن میکردن تا الگوهاشون رو پیدا کنن.
اینجوری بود که پیشرفتِ عظیمی توی حوزه‌ی هوشِ مصنوعی به وجود اومد. سالِ 1997، یه اَبَررایانه به اسمِ دیپ بلو ((Deep Blue که ساختِ شرکتِ IBM بود، تونست گری کاسپاروف (Garry Kasparov)، قهرمانِ شطرنجِ جهان رو شکست بده. توجه داشته باشید که برتریِ‌ هوشِ مصنوعی فقط محدود به شطرنج نیست. برنامه‌های جدید، توی تشخیصِ تصاویر هم معمولاً از انسان جلو میزنن.
اطلاع از این پیشرفتها برای درکِ اینکه ماشینی شدن چه تأثیری میتونه روی آینده‌ی کارها داشته باشه ضروریه. اقتصاددانها سابقاً فکر میکردن کامپیوترها هیچ‌وقت بدونِ کمکِ انسانها نمیتونن کاری از پیش ببرن. ولی دستگاههای امروزی میتونن برای مشکلات و کارها راهکارهای غیربشری پیدا کنن. و این معناش اینه که ماشینها یه روزی بالاخره میتونن مهارتهای پیچیده و خلاقانه رو هم یاد بگیرن، یعنی همون مهارتهایی که سابقاً فراتر از توانایی‌های اونا تصور میشد.
ماشینها توی همه‌ی زمینه‌ها در حالِ پیشرفتن، ولی پیشرفتِ تکنولوژی در هر جایی متفاوته
ویلیام گیبسون (William Gibson) نویسنده‌ی داستانهای علمی‌تخیلی یه زمانی گفته بود: آینده همینجاست. منتها به صورتِ برابر تقسیم نشده.» بد نیست موقعِ‌ صحبت از فرایندِ ماشینی شدن، این جمله رو مدنظر داشته باشیم. در ارتباط با توانمندیِ کامپیوترها، آینده واقعاً همین الآنه. هوشِ مصنوعی میتونه توی خیلی از کارها از انسان بهتر عمل کنه، از تشخیصِ دروغ بگیرید تا ساختِ اندامهای مصنوعیِ بدن.
ولی بینِ کارهایی که هوشِ مصنوعی میتونه انجام بده با کارهایی که در آینده انجام خواهد داد، فاصله‌ی زیادی وجود داره، و این فاصله از یه کشور به یه کشورِ دیگه فرق میکنه.
تواناییهای تکنولوژی روز به روز افزایش پیدا میکنه و این باعث میشه تک‌تکِ صنایع ماهیتِ ماشینی پیدا کنن. کافیه به کشاورزی نگاه کنید. مزرعه‌دارای امروزی تراکتورهای بدونِ راننده دارن، از سیستمِ تشخیصِ چهره برای گله‌هاشون استفاده میکنن، و به سمپاشهای اتومات مجهزن. توی ژاپن 90 درصدِ سمپاشی‌ها به وسیله‌ی هواپیماهای بدونِ سرنشین انجام میشه. حتی کارهایی که قبلاً نیاز به مهارتهای حرکتیِ ظریف داشت هم ماشینی شده. مثلاً چیدنِ پرتقال از درخت رو همین الآن رباتها انجام میدن.
صنایعی که نیاز به تفکرِ پیچیده دارن چی؟ راستش، توی حوزه‌های حقوقی، مالی و پزشکی هم شاهدِ ظهورِ نرم‌افزارهایی هستیم که میتونن اطلاعاتِ بیشتری رو نسبت به انسانها تحلیل کنن. هوشِ مصنوعی توی کشفِ الگوهای درست و نمونه‌های قبلی عالی عمل میکنه.

چینی‌ها یه سیستمِ تشخیصِ بیماری اختراع کرده‌ن که از 300 میلیون پرونده‌ی پزشکی برای ارزیابیِ وضعیتِ بیمارا استفاده میکنه.
حتی شغلهایی که عواطف و احساساتِ انسانی توشون دخیله رو هم ماشینها دیگه میتونن انجام بدن. همین الآن بعضی از سیستمهای تشخیصِ چهره هستن که در تشخیصِ لبخندِ واقعی از مصنوعی بهتر از انسانها عمل میکنن.
یه سری از رباتها هستن که به خاطرِ توانایی‌شون در تشخیصِ عواطفِ انسانی و واکنش به این عواطف، بهشون رباتهای اجتماعی میگن. این ماشینها توی مراقبتهای درمانی خیلی پرکاربردن. یکی از اینا یه ماشینِ انسان‌واره ست به اسمِ «پِپر» (Pepper) که پای ثابتِ بعضی از بیمارستانای بلژیکه. وظیفه‌ی این ربات خوشامدگویی به بیمارا و مشایعتِ اونا توی راهروها و بخشهای مختلفِ بیمارستانه.
البته صِرفِ اینکه خیلی از کارها رو میشه ماشینی کرد به این معنی نیست که در عمل هم لزوماً این اتفاق میفته. هزینه‌ها و شرایطِ ماشینی‌شدن در هر کشوری متفاوته و همه‌ی کشورها قرار نیست پا‌به‌پای هم پیش برن.
مثلاً توی ژاپن افرادِ مسن خیلی زیادن ولی پرستار کمه. برای همین، بیمارستانهای اونجا نیازِ مبرم به ماشینی کردنِ خدماتِ مراقبتی دارن. برعکس، توی کشورهایی که جمعیتشون جوونه، و خیلی از مردم حاضرن با درآمدهای پایین کار کنن، نیاز به ماشینی شدنِ مراقبتهای درمانی اونقدرا احساس نمیشه و چه بسا فشارهای سیاسی هم برای جلوگیری از یه همچین تکنولوژی‌هایی وجود داشته باشه.
--------------------------------------
قابلیتهای روزافزونِ ماشینها، باعث میشه کلی شغل تعطیل بشن
دنبالِ شغل گشتن چندان لذت‌بخش نیست. حالا تصور کنید به خاطرِ ماشینی‌شدنِ شغلتون از کار بیکار شدین. چطور میتونین شغلِ جدیدی پیدا کنید وقتی ماشینها جای شما رو گرفته‌ن؟ این معضل احتمالاً میلیونها شاغل رو تهدید میکنه.
توی بخشهای قبل گفتیم که ماشینی‌شدن حجمِ کیکِ اقتصادی رو افزایش میده. به عبارتِ دیگه، ماشینها و رباتها فرصتهای شغلیِ جدیدی ایجاد میکنن، که این بیکاری‌ها رو جبران میکنه. ولی آیا در عمل هم کسایی که بیکار شده‌ن، این شغلهای جدیدو پر میکنن؟ نمیشه پاسخِ قاطعی به این سؤال داد. موانعِ خیلی زیادی وجود داره، از جمله نامرتبط بودنِ مهارتها. مثلاً فرض کنید شغلهای جدید نیاز به افرادِ ماهری داشته باشن که توی مدیریتِ هوشِ مصنوعی متخصص باشن. خب در این حالت، کارِ زیادی برای کارگرای ساده‌ی کارخونه‌ها نمیشه انجام داد.
یا مثلاً بی‌تناسب بودنِ جغرافیایی رو در نظر بگیرید. آیا شما حاضرید برای رفتن به سرِ کار،‌ صدها کیلومتر راه برید؟ البته اینترنت تا حدودی مشکلِ دوریِ مسافت رو حل کرده و پدیده‌ی دورکاری رو در اختیارمون قرار داده، ولی به هر حال بُعدِ مسافت اهمیت داره. مثلاً خیلی از صاحبای مشاغلِ استارت‌آپی برای پیدا کردنِ نیروهای متخصص، مجبورن به منطقه‌ی سیلیکون ولی (Silicon Valley) برن که مرکزِ کمپانی‌های بزرگِ تکنولوژیه و برنامه‌نویسای زیادی رو دورِ هم جمع کرده.
اقتصاددان‌ها به اینجور موانعِ شغلی «اصطکاک‌» میگن و معتقدن همه‌شون کوتاه‌مدتن، یعنی به مرورِ‌ زمان رفع میشن. ولی یک نوع مانع وجود داره که هیچ‌جوره از بین نمیره: تغییرِ ساختاریِ بازارِ کار.
همونطور که دیدیم، تکنولوژی بهره‌وری و راندمان رو در مجموع افزایش میده. با این حال، اگه تکنولوژی همینطور پیشرفت کنه، کار به جایی میرسه که دیگه به هیچ نیروی انسانی‌یی نیاز نباشه. ماشینهای سواری رو در نظر بگیرین. اوایل، فناوریِ جی‌پی‌اس به کمکِ راننده‌های تاکسی میومد تا بهترین و نزدیک‌ترین مسیر رو پیدا کنن. ولی الآن، ماشینهای بدونِ راننده یا اصطلاحاً خودران، هم کارِ راننده‌ها رو انجام میدن هم کارِ جی‌پی‌اسو. و با اینکه نیاز به تاکسی بیشتر شده، ولی به این معنا نیست که فرصتهای شغلیِ بیشتری هم به وجود اومده. چون شرکتهای خودروسازی رفته رفته به این نتیجه میرسن که فقط ماشینهای خودران تولید کنن.
این تحول یک شبه اتفاق نمیفته. به قولِ یکی از پژوهشگرای سیلیکون ولی به اسمِ رُی آمارا (Roy Amara) ما معمولاً توی تأثیراتِ کوتاه‌مدتِ تکنولوژی اغراق میکنیم و تأثیراتِ بلندمدتش رو دستِ کم میگیریم.
حالا این سؤال پیش میاد که منظور از بلندمدت چه مدتیه؟ حقیقت اینه که این تأثیرات خودشونو طیِ چند دهه نشون میدن، نه چند سده، و هرقدر هوشِ مصنوعی قویتر میشه، شتابِ این تغییرات هم بیشتر میشه. نتیجه هم که مشخصه: راندمان و خروجیِ کار بالا میره، ولی فرصتهای شغلی برای آدما کمتر میشه.
-------------------------------------------
ماشینی شدن باعثِ نابرابری و شکافِ درآمدیِ بیشتر بینِ مشاغل میشه.
ما آدما در طولِ تاریخ، همیشه توی امرارِ معاش مشکل داشته‌یم. دغدغه‌ی امرارِ معاش از اونجا ناشی شده که جوامعِ بشری تولیداتشون به قدرِ نیازِ هر شخص نبود. برای همین، این سؤال پیش اومد که چطور باید منابع رو توزیع کرد؟
پیشرفتهای امروزِ تکنولوژی معناش اینه که ما به قدرِ نیازِ کلِ آدمای دنیا برای داشتنِ یه زندگیِ راحت، تولیدات داریم. به عبارتِ دیگه، کیکِ اقتصادی بزرگتر شده. ولی آیا این کیک رو درست تقسیم میکنیم؟
اگه نگاهی به داده‌های اقتصادی بندازیم، یه چیز خیلی واضحه: توی سالهای اخیر، برشهای این کیک اندازه‌هاشون برابر نیست.
بیاید یه کم درباره‌ی داشته‌ها،‌ یا به قولِ اقتصاددانها، سرمایه‌هامون فکر کنیم. ما میتونیم سرمایه‌هامون رو به دو دسته تقسیم کنیم: سرمایه‌های سنتی و سرمایه‌های انسانی. دارایی‌های سنتی چیزایی‌ان که میتونیم خرید و فروش کنیم، مثلِ زمین، وسایل، یا مالکیت‌های فکری. ولی سرمایه‌های انسانی مفهومِ گسترده‌تری داره و شاملِ تمامِ مهارتها و توانایی‌های شما میشه.
اگه هر کسی به اندازه‌ی کافی از سرمایه‌های سنتی برخوردار بود،‌ ماشینی شدن مشکلِ چندانی ایجاد نمیکرد. ولی اکثرِ آدما سرمایه‌های سنتیِ خیلی کمی دارن. برای همین، با استفاده از سرمایه‌های انسانی‌شون، تولیدِ ثروت میکنن. وقتی شغلشون به ماشینها سپرده بشه، سرمایه‌ی انسانی‌شون هم بدونِ استفاده می‌مونه. متوجهِ عمقِ مشکل شدید؟
داده‌های آماری عمقِ این مسأله رو روشن‌تر میکنن. تا قبل از سالِ 1980، رشدِ درآمدها برای تمامِ مردمِ آمریکا ثابت بود. ولی از سالِ 1980 تا 2014، اوضاع تغییر کرد. کم‌درآمدها، اگرم درآمدشون رشدی میکرد، رشدش خیلی کم بود. ولی یک درصدِ جمعیت که از اول هم بالاترین درآمدها رو داشتن، درآمدشون سر به فلک کشید.
این الگو توی تمامِ کشورهای دنیا تکرار شد و دیگه سرمایه‌های انسانی به اندازه‌ی قبل ارزشمند نیست، مگر برای کارگرای خیلی ماهر. نتیجه‌ی این تغییرات اینی شد که میبینیم: یعنی 50 درصدِ مردمِ آمریکا فقط دو درصدِ ثروتِ کلِ کشورو در اختیار دارن، و 40 درصدِ ثروتِ این کشور در اختیارِ یک درصدِ جمعیته، همون یک‌درصدی‌های مرفهِ جامعه.
اینجا چندتا نکته‌ی کلیدی وجود داره. از جمله اینکه تغییراتی که قراره در آینده توی بازارِ کار رخ بده نابرابری‌ها رو تشدید میکنه. مسأله‌ی بعدی هم اینه که وقتی مردم دیگه نیازی به کار کردن نداشته باشن، جامعه به کدوم سمت کشیده میشه؟
وقتی ماشینی‌شدن، بازارِ کارو تعطیل کنه، حکومتِ بزرگ باید اطمینان بده که ثروت رو توزیع میکنه
اکثرِ ماها در حالتِ معمول یه سهمی از کیکِ اقتصاد داریم و برای همون سهم کار میکنیم. ولی هیچ فکر کردید با ماشینی شدنِ کارها و حذفِ شغلهای انسانی چه اتفاقی رخ میده؟ جوامع چطور باید از مردمشون که حالا ماشینا جاشونو گرفتن، حمایت کنن؟
اگه بازارِ کار مسئولیتی در این خصوص قبول نکنه، فقط یه ارگانِ دیگه می‌مونه که می‌تونه پا پیش بذاره: دولت.
اکثرِ کشورهای پیشرفته همین الآنشم دولتِ رفاه دارن. مفهومِ دولتِ رفاه ریشه‌ش به اوایلِ قرنِ بیستم برمیگرده، و منظور، دولتیه که وظیفه‌ی تأمینِ رفاهِ عمومی رو بر عهده داشته باشه و از همه‌ی کسایی که به هر دلیل نمیتونن هزینه‌هاشونو تأمین کنن، حمایت کنه.
ولی در شرایطی که ذکر کردیم، همین دولتِ‌رفاه هم باید تغییر کنه. چون هدفِ اصلی‌یی که براش تعریف شده، تأمینِ بازارِکار بوده. به این صورت که کسایی که کار میکنن، از کسایی که بیکارن حمایت کنن. یعنی اشتغال هدفِ اصلی بوده.
ولی توی دنیای ماشینی، دیگه اینطوری نیست. بنابراین دولتِ رفاه باید جای خودشو به یه مفهومِ دیگه بده به اسمِ «دولتِ بزرگ»، یعنی نهادی که درک کنه که شغلِ کافی برای همه وجود نداره.
این دولتِ بزرگ باید دو هدفِ عمده رو محقق کنه: یکی اینکه از کسایی که از ماشینی شدن سود میبرن مالیات بگیره، و دوم اینکه درآمدها تقسیم کنه بینِ کسایی که از ماشینی شدن متضرّر شده‌ن.
دولتِ بزرگ میتونه از افرادِ شاغلی مثلِ سازندگانِ نرم‌افزار  یا مدیرای شرکتهای تکنولوژی مالیات بگیره. یا میتونه از کسایی که سرمایه‌های سنتی مثلِ زمین و ماشین و حقِ مالکیت دارن، پول بگیره. ضمناً‌ میتونه از کسب‌وکارها مالیات بگیره. به خصوص اونایی که از ماشینی شدن سودِ بیشتری میبرن.
وقتی دولتِ بزرگ تمامِ این پولها رو جمع کرد، حالا نوبت به تقسیمشون میرسه. بعضی از اقتصاد‌دانها راهکاری رو ارائه میدن به اسمِ «درآمدِ همگانیِ پایه»، یعنی پرداختِ پول به همه‌ی مردم.
ولی به نظرِ نویسنده‌ی این کتاب، این ایده رو میشه اصلاح کرد. پیشنهادِ نویسنده درآمدِ مشروطِ پایه‌ست، یعنی درآمدی که فقط به بخشِ خاصی از مردم تعلق میگیره.
درآمدِ مشروطِ پایه برخلافِ درآمدِ همگانیِ پایه، باعثِ بی‌عدالتی نمیشه. اینکه همه از دولت پول بگیرن، از نظرِ خیلیا بی‌عدالتیه و باعثِ چنددستگی و حتی نزاع بینِ مردمِ جامعه میشه.
ولی پیشنهادِ نویسنده، یعنی درآمدِ مشروطِ پایه  فقط به جیبِ مردمی میره که واجدِ شرایطِ خاصی باشن. این سیستم باعث میشه کسایی که درآمد دارن، ثروتشون رو با کسایی که واقعاً نیاز به کمک دارن سهیم بشن.
اینجوری، جامعه به ثباتِ بهتر و بیشتری میرسه. درسته که افرادِ کمتری توش کار میکنن، ولی احساس میکنن از سوی بقیه‌ی جامعه که وضعشون بهتره، دارن حمایت میشن.


خلاصه صوتی کتاب جهان بدون کار

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب جهان بدون کار و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب جهان بدون کار »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...