0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب حکمت ناامنی

نوشته: آلن واتس

دسته بندی: کتاب های سبک زندگی کتاب های ایجاد تغییر

بیاین ببینیم که چرا مصرف گرایی هیچوقت به زندگی ما معنا نمیده و نخواهد داد؟

خیلی چیزا هست که با پول میشه خرید: ماشینهای شیک، خونه‌های مجلل، لوازمی با فناوری پیشرفته. اما چیزای خیلی مهم دیگه‌ای هم هست که با پول نمیشه خرید، چیزایی مثل شادی و هدف. وقتی به چیزی که از زندگی میخواین فکر میکنین، چی براتون مهمتره: ماشین فراری یا زندگی هدفمند؟

خلاصه متنی رایگان کتاب حکمت ناامنی

بخوایم صادقانه بگیم، یه زندگی مصرف‌گرایانه و لذت‌جویانه، خیلی هم زندگی رضایتبخشی نیست.

پس چه اتفاقی میفته؟

این نکته‌ها شما رو به سمت پیدا کردن معنای زندگیتون راهنمایی میکنن. بعد از خوندنشون، شانس بیشتری دارید که اونجوری که دلتون میخواد زندگی کنید.

تو این کتاب اینارو هم یاد میگیرین که:

  • چرا افول دین تو جامعه شکاف ایجاد کرده
  • بهترین ایده‌ها زمانی خلق میشن که بهشون فکر نمیکنین. 
  • چرا درد، رابطه نزدیکی با لذت داره.

*********************************

هرچی قدرت دین و هنجارای اجتماعی کمتر بشه، زندگی ناامن‌تر میشه.

شده تا حالا به خاطر نارضایتی از زندگی‌تون احساس اضطراب یا ناامنی کنین؟ شما تنها نیستین: این احساس اینروزا بیشتر از هر وقت دیگه‌ای بین آدما رایجه.

قبلنا، زندگی آدمای عادی تحت تأثیر آموزه‌های سخت دینی بود. ممکنه برعکس به نظر برسه، اما این باورای محکم درباره اخلاق و زندگی پس از مرگ در واقع به مردم کمک می کنه احساس رضایت بیشتری تو زندگیشون داشته باشن.

مخصوصا خود وعده زندگی پس از مرگ، آرامشبخش و اطمینان بخشه.

آدما میتونن خیلی از واقعیت‌های خشن و ناعادلانه زندگی رو تحمل کنن تا وقتی که چیزی برای انتظار وجود داشته باشه. دیندارا میتونن تو بدترین سختیا متعهدانه مثبت باقی بمونن، چون زندگی پس از مرگ فوق العاده رستگارانه‌ای در انتظارشونه. اما با کم شدن نفوذ مذهب، دیدگاه آدما به زندگی تغییر کرده.

تو قرن بیستم خیلی از جوامع از مفاهیم دینی فاصله گرفتن. چیزی که برای مردم مثل اسطوره بود، کم کم داشت قدرتشو بین اونا از دست میداد. با در نظر گرفتن زندگی پس از مرگ، مردم تلاش میکردن درد و رنج زندگی رو درک کنن. ولی الان کجاس اون پاداشی که به همه این رنج و سختی‌ها میرزه؟ پس مردم اومدن این خلاها رو با هیجانات ارزون جامعه مدرن پر کردن.

خیلی از آدما که از روایت معنادار دین از زندگی، محروم و بیخبر بودن احساس پوچی درونی میکردن و تلاش میکردن این خلاء، رو  با چیزای دیگه‌ پر کنن در نتیجه آدمای بیشتری به سمت مواد محرک مثل مواد مخدر، یا به سمت مهمونی یا کار زیاد کشیده شدن. این کارا می‌تونه حواس آدمو از سؤالات وجودی بزرگ‌تری که پشت ذهنش ایجاد می‌شه، پرت کنه.

اما در اصل کاری که این انگیزه مداوم داره انجام میده، حساسیت‌زدایی شماس.

حتی میتونه باعث رفتارای اعتیاد آور بشه. مصرف الکل برای پر کردن این خلاء میتونه از یه آبجوی ساده شروع بشه اما به مشروبای سنگینتر ختم بشه، چون سطح تحمل شما کم کم بالا میره. و این تمایل به بالا بردن مصرف، چیزیه که تو جامعه امروزی داره اتفاق می‌افته. ما دنبال این محرکا میریم تا باهاش پوچی و کمبود معنا تو زندگی خودمون رو پر کنیم.

*********************************

مصرف گرایی بهتون وعده خوشبختی میده اما بعدش شما رو ناکام میذاره.

آیا تا حالا سعی کردین که خودتون رومتقاعد کنین که وقتی اون ترفیع روبگیرین ، یا اون ماشین شیک جدید رو بخرین یا صاحب اون خونه عالی تو حومه شهر بشین، بالاخره میتونین خوشحال باشین و حس خوشبختی کنین؟ خیلی از آدما وقت ارزشمند خودشون رو صرف تلاش برای رسیدن به چنین هدفایی میکنن. و خیلیاشونم بعد از رسیدن بهش فقط احساس پوچی نصیبشون میشه.

این مشکل اساسی مصرف گراییه: دویدن دنبال شادی هیچوقت تمومی نداره.

شاید تا حالا عکس اون الاغی رو دیده باشین که یک هویجی جلوش سر یه چوب آویزونه، و همیشه داره به سمتش میره اما هیچوقت بهش نمیرسه. آدمایی که تو جوامع غربی زندگی می‌کنن تقریباً به همین روش دارن عمل می‌کنن و همیشه دنبال چیزی‌ان که هیچوقت بهش نمیرسن.

ما این مسیر رو از سنین پایین شروع میکنیم. به بچه‌ها میگیم که اگه تو مدرسه نمره‌های خوب بگیرن و وارد دانشگاه بشن، خوشبخت میشن. بعد این حرفا رو توی تحصیلات تکمیلی هم ادامه میدیم. آخرش میشه اگه یک شغل خوب پیدا کنی با درآمد خوب، حقوق بازنشستگیشم خوب باشه، دوره بازنشستگی شادی خواهی داشت. 

اما وقتی به اون شغل راحت و خونه خوب برسین، بعدش چیکار میکنین؟ اگه با طمع به ماشین قشنگتر همسایه‌تون یا اون خونه بزرگتر تو خیابونتون، حواستون رو پرت نکنین، ممکنه پوچی دوباره بیاد سراغتون و اذیتتون کنه. درنتیجه این اضطراب و دنبال شادی دویدن همچنان ادامه داره.

این طرز فکر میتونه باعث بشه که شما تو زندگیتون تصمیمای وحشتناکی بگیرین.

خصوصاً خیلی رایجه که با این طرز فکر مسیر شغلیتون رو اشتباه انتخاب کنین. والدین، معلما و شخصیت‌های سرشناس ممکنه شما رو متقاعد کنن که هدف هر حرفه‌ای رسیدن به یک شغل معتبره. اما گوش دادن به این حرفا، فقط یک عمر پشیمونی و ناراحتی براتون به بار میاره.

چی میشد اگه تصور میکردین که هدف زندگیتون کمک به آدماست - هدفی که برای شما شادی و رضایت به ارمغان بیاره؟ اما آدمای تأثیرگذار زندگی‌تون شما رو از تبدیل شدن به یک پرستار یا مددکار اجتماعی دور کردن و به جاش مثلاً وارد دانشکده حقوق شدین. این خیلی آسونتره که زندگی خودتون رو صرف انجام کارای بیهوده کنین تا رویای دیگران رو عملی کنین. 

********************************

هیچ لذتی بدون درد ممکن نیست، پس نگران نباشین و منفی بافی رو کنار بذارین.

کاملاً طبیعیه که بخواین لذتهای زندگی رو تجربه کنین. تو رقابت زندگی، ما می‌خوایم بدون اینکه رکوردای پایین رو رد کنیم، به بالاترین رکوردا برسیم. ولی متأسفانه، زندگی این شکلی پیش نمیره.

برای تجربه لذت‌های بزرگ زندگی، باید قسمتای سخت و رنج‌آورشم تجربه کنین.

تو زندگی شادی و زیبایی وجود داره، اما اینا همیشه بهایی دارن. مثلا، به لذت ملاقات با یه آدم، عاشق شدن و شکلگیری یه رابطه پایدار فکر کنین. اما، این وسط، یه بهای بالقوه وجود داره: شریک زندگی‌تون ممکنه مریض بشه یا از عشق سرد بشه. تجربه لذت دقیقاً همون چیزیه که تجربه درد رو همراه خودش میاره. این دو احساس تو بخشای مختلف یک طیف قرار میگیرن. وقتی یکی‌شو تجربه کنین، اون یکی دیگه رو هم تجربه خواهید کرد.

پس ما چیکار میتونیم بکنیم؟

شما می‌تونین دیدگاه خودتون رو تغییر بدین و دیگه به احساسات خودتون، مثبت یا منفی نگاه نکنین. در عوض، اونا رو به چشم یسری رویداد موقتی ببینین. اینجوری میتونین درد رو به عنوان یه بخش ضروری از زندگی بپذیرین.

مثلا، همونطور که احساس دردناک یه تشنگی و عطش شدید میتونه با یه لیوان آب به یک احساس آرامش و رضایتمندی تبدیل بشه، شما هم فقط وقتی میتونین طعم بهترین لحظه‌های زندگی رو بچشین که بدتریناش رو هم تجربه کرده باشین.

با این دیدگاهه که میتونین این چرخه معیوب نگرانی و اضطراب رو که زندگیتونو تحت الشعاع قرار داده، بشکنین.

به عنوان مثال خرید یه خونه خوب، با وام مسکن استرس زیادی به آدم وارد میکنه. حالا چی؟ مثلا اگه مریض یا بیکار بشم و نتونم قسطا رو بدم چی میشه؟

حتی اگه تو ذهنتون قبول داشته باشین که این نگرانیا غیر منطقیه، بازم میتونه باعث یسری اضطرابای دیگه‌ای بشه. مثلا، چرا همش نگران وقوع اتفاقایی‌ام که هنوز رخ نداده یا اصن شاید قرارم نیست هیچوقت اتفاق بیفته! این یک چرخه غلطه.

اما اگه دیدگاه درستی داشته باشین، میتونین با فراز و نشیبا و ناامنیای زندگی آشتی کنین. میتونین این چرخه رو بشکنین، نگرانیاتونو رها کنین و دست از تلاش برای کنترل همه چی تو اطرافتون، بردارین.

*****************************

برای تجربه حقیقی زندگی، تو لحظه حال  زندگی کنین

آیا تا حالا این اتفاق براتون افتاده: شما احساس ناراحتی و ناامیدی دارین و یه نفربه جای ترحم، بهتون بگه که داری بیش از حد فکرو خیال میکنی. شاید شنیدن همچین حرفی، تو نگاه اول بیرحمی بنظر بیاد، اما، در اصل، حق با اون آدمه.

خیلی از آدما از زندگی ناامیدن، نه به خاطر کاری که دارن انجام میدن، بلکه به این خاطر که تمرکزشونو گذاشتن روی کارایی که باید انجام بدن یا کاری که از انجام ندادنش پشیمونن.

پس، به جای فکر و خیال درباره آینده یا حسرت خوردن بابت گذشته، رو تجربه‌های لحظه حال تمرکز کنین.

بخوایم ساده‌تر بگیم، فکر کردن درباره یه چیزی هیچوقت به اندازه تجربه کردنش توی واقعیت عمیق نیست. مثلا موسیقی. فکر کردن به یه سمفونی موتزارت در مقایسه با اینکه واقعا موقع اجرای اون سمفونی از نزدیک اونجا حضور داشته باشین-تا اون موسیقی بتونه روح شما رو لمس کنه-هیچی نیست.

برای هر تجربه دیگه‌ای میشه همینو گفت. به این فکر نکنین که فلان چیز در آینده چه تاثیری روتون میذاره. همین حالا ازش لذت ببرین.

مثلا بجای اینکه به عکس یک بشقاب پر از پاستای خوشمزه نگاه کنین و به این فکر کنین که عکسش توی اینستاگرام یا فیسبوک چقدر لذیذ و خفنه، روی لذت بردن از غذای خودتون تمرکز کنین. هیچی با تجربه واقعی چشیدن طعم یه غذای عالی قابل مقایسه نیست.

شاید از خودتون بپرسین اگه تمرکز رو لحظه حال، حال منو خراب کنه چی؟ نباید بجاش روی افکار مثبت یا خاطرات خوبم تمرکز کنم؟

نه! مقاومت کردن یا انکار کردن احساسات لحظه حالتون، فقط اوضاعو بدتر میکنه.

زندگی مثل یه رودخونه خروشان و بلنده. تو بعضی قسمتای مسیر، فراز و نشیبایی وجود داره. تنها کاری که میتونین بکنین اینه که باهاش همراه شین. اگه مقاومت کنین یا سعی کنین خلاف جهتش شنا کنین، غرق میشین. آروم باشین و روی امواجش سوار شین، مطمئن باشین رودخونه شما رو به جای امنتری میبره.

جدای ازینا، ذهنتونم دقیقا همینجوری کار میکنه. میخواد شما تسلیم احساساتی بشین که دارین تجربه‌ش میکنین. اگه سعی کنین در برابر این احساسات زجرآور مقاومت کنین یا ازش فرار کنین، اضطراب میاد سراغتون. اما اگه احساسات و تجربیات تلخ و دردناکتون رو بپذیرین، تنش‌ها فروکش می کنه.

******************************

اینو درک کنین که ذهن و بدن شما یه موجودیت هستن.

این روزا، وقت زیادی رو تو ذهن خودمون می‌گذرونیم تا ارتباط خودمون رو با اونچه تو دنیای واقعی داره اتفاق میفته از دست بدیم. اما فکر کردن مداوم، ذهن و ناخوداگاهمون رو تحت تاثیر قرار میده.

شده تا حالا چندین ساعت با یه مشکل به ظاهر لاینحل دست و پنجه نرم کرده‌ باشین – و بعد وقتی داشتین دوش میگرفتین یا پیاده روی میکردین و آگاهانه به هیچ چی فکر نمیکردین، یهو یه راه حل عالی به ذهنتون رسیده باشه؟

این یه تجربه رایجه و یکی از مزایای یه رویکرد کلی نگره. وقتی که بفهمین که ذهن و بدن یکی‌ان، میتونین به پتانسیلای کامل خودتون دست پیدا کنین.

یکی از راه‌های آسونتر کردن این قضیه اینه که به خودتون اجازه بدین کاملا با محیط اطرافتون درگیر بشین تا مغزتون کمتر نق بزنه و تحلیل کنه. نتیجه این میشه که ذهن شما ناخودآگاه اطلاعاتی رو پردازش کنه که باعث پیشرفتای خلاقانه میشه.

طی فرآیند خلاقیت چه اتفاقی می‌افته. چه بخواین یه استراتژی برای برنامه بازاریابی شرکتتون پیدا کنین و چه بخواین یه مقاله مهم برای پایان‌نامه‌تون بنویسین، وقتی مدت زمان طولانی فکرتونو درگیرش کنین به راه حل‌های قابل قبولی نمیرسین. وقتی که ما آگاهانه دنبالش نباشیم، راه حل خلاقانه بهمون الهام میشه.

استفاده از ضمیر ناخودآگاه می‌تونه روی بقیه جنبه‌های زندگی‌مونم جواب بده.

مثلاً غذا خوردن رو در نظر بگیرین. خیلی از قبایل بومی توجه ویژه‌ای به خرد بدن خودشون دارن و اجازه میدن معده‌شون میزان غذا خوردنشون رو تعیین کنه. اونا در اصل دارن به ندای بدنشون گوش میدن. به محض اینکه بدنشون بهشون بگه که سیرشده، دیگه غذا نمیخورن.

ولی ما معمولا به شکممون گوش نمیدیم. ما با مغزمون غذا میخوریم و خودمونو از لذت واقعی غذا محروم میکنیم و تا جایی که جا داشته باشیم غذا میخوریم.

پس بیاین خوتون رو با بدنتون هماهنگ کنین و اجازه بدین این صداهای درونی شما رو راهنمایی کنن. اگه بدن شما کاری رو که انجام میدین تایید نکنه، خودش بهتون میگه! اینجور مواقع بهتره که به اولین ندای درونی‌ای که حس میکنین اعتماد کنین.



اینو درک کنین که چیزی به نام امنیت پایدار تو زندگی وجود نداره. پس، به جای اینکه مضطرب بشین، با آگاهی تو لحظه حال، ناامنی و درد رو به عنوان بخشی از زندگی بپذیرین. این طرز فکر بهتون کمک می کنه تا به آرامش و رضایت برسین.


خلاصه صوتی کتاب حکمت ناامنی

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب حکمت ناامنی و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب حکمت ناامنی »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...