0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب پاداش

نویسنده: دن آریلی

دسته بندی: کتاب های خودآگاهی و خوشبختی کتاب های موفقیت کتاب های سبک زندگی کتاب های ایجاد تغییر کتاب های مقابله با کمالگرایی کتاب های روانشناسی

چه منطقی پشتِ هر انگیزه وجود داره و چطور میشه ازش استفاده کرد؟ توی این خلاصه‌کتاب، در قالبِ چند بخش، انگیزه‌های مختلفِ مردم برای رسیدن به هدفو بررسی کردیم و به مهمترین انگیزه یعنی معنا رسیدیم.

خلاصه متنی رایگان کتاب پاداش

برای رسیدن به هدفهای بزرگِ زندگی باید انگیزه‌شو پیدا کنین.
این روزا خیلی از کارگرا و کارمندای ما بی‌انگیزه‌ان. کارشونو نمیخوان اما به خاطرِ نیازی که به پولش دارن مجبورن برن سرِ کار. کاری که فقط با انگیزه‌ی مالی انجام بشه، خسته‌کننده ست واقعاً.
توی این کتاب، شما میفهمین که چی باعث شده شاغلینِ ما بی‌انگیزه باشن. علتِ اصلیش معمولاً باورهای غلطه. اکثرِ ما فکر میکنیم حقوق و مزایای بالا به تنهایی برای داشتنِ انگیزه‌ی کارکردن کافیه. ولی دیر یا زود میفهمیم که معیارهای دیگه‌ای  در کارن که خیلی مهمترن، از جمله معنای کاری که انجام میدیم.
به نظرِ شما، چطور ممکنه کسی 18 ساعت در روز کار کنه بدونِ اینکه ناامید بشه؟
بینِ ساختِ روباتِ اسباب‌بازی و پروژه‌های واقعیِ زندگی چه شباهتی وجود داره؟
و چرا هر پروژه‌ای که درگیرشین ارزشِ تلاش کردنو داره؟
تا آخرِ این پادکست همراهمون باشین تا جوابِ این سؤالا رو بگیرین.
انگیزه، نتیجه‌ی چندین عاملِ مختلفه، ولی مهمترینش حسِ هدفمند بودنه
آدما هرروز صبح از خواب پا میشن، بچه‌هاشونو برای رفتن به مدرسه آماده میکنن، صبحونه حاضر میکنن و بعد میرن سرِ کار. و این روتینِ تکراری و فشرده رو هر هفته، هر ماه و هر سال تکرار میکنن، که البته کارِ دشواریه. احتمالاً تا الان خیلیا فهمیده‌ن که انگیزه کلیدِ ادامه‌ی این وضعیته.
ولی بیایم ببینیم اصلاً‌ این انگیزه چی هست؟
خب، یه شخصِ بدبین ممکنه بگه تنها انگیزه‌ی هر انسانی برای انجامِ هر کاری، پوله. اما مگه حرف از این الکی‌ترم داریم؟ به این مثال توجه کنین:
مامانه به دخترش میگه: «اگه هرشب آشغالو رو ببری بیرون، من هر هفته پنج دلار بهت میدم.» آیا فقط این پنج دلار به تنهایی میتونه این دختربچه‌رو مجاب کنه آشغالای خونه رو ببره بیرون؟ بعید میدونم.
توی واقعیت، انگیزه یه فرایندِ پیچیده‌ست که از چیزای مختلفی ناشی میشه، مثلِ شادی، موفقیت، غرور، رضایت و بی‌شمار عواملِ دیگه. برای اینکه بفهمین چقدر این فرایند پیچیده‌ست، کافیه ببینین چرا شغلی که دارینو انجام میدین؟ آیا واقعاً فقط به خاطرِ پوله؟ اگه اینطوره، پس بهتره یه تجدیدِ نظر توی شغلتون بکنین!
واقعیت اینه که انگیزه‌ی آدما خیلی متعدده، ولی در رأسِ همه‌ی اونا «معنا» قرار داره. یه طراح‌لباسِ جوون و پرتلاشو در نظر بگیرین که همه‌ی کارا رو خودش انجام میده، از طراحیِ لباس، تا طراحیِ الگو تا دوخت و دوزِ اون. این شخص 18 ساعت در روز کار میکنه و بهش فوق العاده فشار میاد. ولی میچسبه به کارش چون این کارو معنادار میدونه.
خب، پس فهمیدیم که معنا داشتن ضروریه. ولی باید بدونیم که با شاد بودن فرق میکنه. آدما اغلب این دوتا رو با هم اشتباه میگیرن و این اشتباه باعث میشه نتایجِ غلطی هم بگیرن. کارِ معنادار ممکنه در عینِ حال عذاب‌آور باشه. آدمایی که به مشاغلِ به شدت سخت‌ و زیانبار اشتغال دارن، مسلماً اون شغلو به خاطرِ شاد بودنش انجام نمیدن. انجامش میدن چون برای اونا، این شغل معنا داره. پس تصور نکنین شاد بودن تنهاعاملِ انگیزه‌بخشه.
یه مثال میزنم: خوردنِ یه نوشیدنیِ خنک و ملس لبِ ساحل خیلی لذت‌بخش به نظر میاد، و شاید شمام همین الآن میلتون بکشه، ولی آیا انجام دادنِ هرروزه‌ی این کارم باز براتون لذت‌بخشه؟ خیلی زود براتون تکراری میشه، چون یه کارِ بی‌معناست.
پس اگه شادی معنا ایجاد نمیکنه، اون دقیقاً چیه که کارو معنادار میکنه؟ برای اکثرِ آدما، معنا یعنی مشارکت تو یه چیزِ بزرگتر. توی بخشای بعدی یاد میگیرین که چطور از این بینش برای انگیزه‌ دادن به خودتون استفاده کنین.
-=-------------------------------
کار کردن برای هدفی که میتونیم بهش برسیم به شدت انگیزه‌بخشه.
تا حالا افسانه‌ی یونانیِ سیزیف (Sisyphus) رو شنیدین؟ سیزیف یه پادشاهِ متکبر و مکار بود، و خدایان که از فریبکاریش به ستوه اومده بودن، تصمیم گرفتن مجازاتش کنن. اونا یه مجازاتِ طاقت‌فرسا و تکراری و ابدی براش تعیین کردن: اون مجبور بود یه سنگِ بزرگو تا بالای کوه هل بده، اما این سنگ جوری بود که همین که به قله‌ی کوه میرسید، دوباره قل میخورد میومد پایین و باز روز از نو روزی از نو.
خوشبختانه، ماها به یه همچین سرنوشتِ تکراری‌یی محکوم نیستیم. توی زندگیِ واقعی، مجبور نیستیم برای رسیدن به اهدافِ دست‌نیافتنی خودمونو هلاک کنیم. بعد از چندبار تلاش، وقتی دیدیم کارمون به نتیجه‌ای نمیرسه، اکثرِ ما میتونیم بیخیالش شیم، به همین راحتی.
نویسنده‌ی این کتاب، آقای آریلی، یه آزمایش روی مهندسا انجام داد. از این مهندسا خواسته بودن با استفاده از قطعاتِ بیونیکِل یه چیزی بسازن. بیونیکل یه نوع جورچینه که باهاش روبات میسازن، روباتهایی که هرکدوم شخصیت و سرگذشتی دارن، یه چیزی تو مایه‌های شخصیتهای کتابهای کُمیک. نصفِ این مهندسا به این فعالیت علاقه‌ی زیاد نشون دادن، ولی بقیه‌شون هیچ رغبتی به این کار نداشتن.
وقتی مهندسا کاراشونو تکمیل کردن، نویسنده تمامِ این رباتها رو ازشون گرفت و جلو چشمِ خودشون اوراقشون کرد. بعد ازشون خواست یه رباتِ دیگه بسازن. بعد از چند دور که این داستان تکرار شد، هردو گروهِ مهندسا، چه اونایی که این پروژه رو دوست داشتن و چه اونایی که ازش متنفر بودن، از ادامه‌ی کار انصراف دادن. چرا؟ چون این فعالیت براشون هیچ معنایی نداشت.
در عوض، اگه کاری که انجام میدیم حسِ دست‌یابی و پیروزی به آدم بده، به شدت انگیزه‌بخش میشه. نویسنده برای اثباتِ این واقعیت، همون آزمایشو با یه گروهِ دیگه انجام داد که اونام دو دسته بودن: کسایی که کار با جورچین‌ها رو دوست داشتن و اونایی که بهش بی‌علاقه بودن.
این بار، نویسنده روباتها رو اوراق نکرد. در عوض، از شرکت‌کننده ها خواست به جز اون چیزی که ساختن یه چیزِ دیگه هم بسازن. اون گروهی از مهندسا که کار با جورچینو دوست نداشتن، بعد از چند دور، انصراف دادن، ولی گروهی که علاقه‌مند به این کار بودن، مدتِ زیادی به کارشون ادامه دادن، ولی بالاخره همونام بی‌خیالش شدن. این نشون میده که مهم نیست چقدر شما چیزی رو دوست داشته باشین، اگه حسِ پیروزی و هدفمندی رو از کارتون بگیرن، بالاخره رهاش میکنین.
بنابراین هدفمندی کلیدِ انگیزه‌ست. با این حال، انگیزه عواملِ دیگه ای هم داره. توی بخشِ بعدی دوتا از عواملِ مهمِ دیگه‌ی انگیزه رو بررسی کردیم، یعنی مالکیت و تلاش.
---------------------------------------
به نظرِ شما کدوم کار لذت‌بخش تره؟ پختنِ کیک و تزئینِ اون؟ یا پختنِ کیکهای نیمه‌آماده؟ اکثرِ آدما بلافاصله میگن اولی. کلِ لذتِ کار به اینه که خودت تمامِ مراحلِ پختِ کیکو انجام بدی. چون تلاش ایجادِ معنا میکنه. این توی همه‌ی کارا صادقه.  هرقدر تلاشِ بیشتری به خرج بدین، معنا و در نتیجه انگیزه‌ی بیشتری از اون کار میگیرین.
توی یه آزمایش، از دو گروه از شرکت‌کننده‌ها خواستن با تا کردنِ کاغذ، اوریگامی بسازن. به یه گروه، دستورالعملهای خیلی شفاف دادند و با عکس و نوشته، اونا رو قدم به قدم توی ساختِ طرحهای موردِ نظر راهنمایی کردند. اما به اون یکی گروه یه سری راهنمایی‌های کلی و گیج‌کننده دادن.
وقتی ساختِ اوریگامی تموم شد، از شرکت‌کننده ها پرسیدند: اگه قرار باشه دست‌سازه‌های خودتونو بخرین چند میخرین. شرکت‌کننده‌هایی که دستورالعمل‌هاشون مشکل‌تر بود، حاضر بودن قیمتای خیلی بالاتری برای کاردستیاشون بدن، هرچند خیلی از سازه‌هاشون چنگی هم به دل نمیزد. این نشون میده که ما هرقدر توی کاری تلاشِ بیشتری به خرج بدیم، ارزشِ بیشتری برای اون کار قائلیم.

پس فهمیدیم که تلاش نقشِ بزرگی داره. حسِ مالکیت نسبت به کاری که انجام میدیم هم همونقدر انگیزه‌بخشه. بعد از آزمایشِ اوریگامی، این سازه‌ها رو به کسایی نشون دادن که اونا رو نساخته بودن.
این افراد گفتن که حاضرن برای یه اوریگامیِ تمام‌عیار، نهایتاً 15 دلار پول بدن. ولی کسایی که سازنده‌شون بودن، حاضر بودن سازه‌های خودشونو 30، 40 دلار  بخرن. از اینجا میفهمیم که وقتی آدما چیزی رو مالِ خودشون بدونن، باهاش ارتباطِ بیشتری برقرار میکنن و در نتیجه ارزشِ بیشتری براش قائل میشن.
حالا وقتشه که نگاهی بندازیم به تفاوتِ انگیزه‌های بیرونی و درونی.
--------------------------------------------
بهترین انگیزه‌ها اونایی‌ان که از درونِ شما بجوشن.
تا حالا فکر کردین چرا دلتون یه شغلِ خوب میخواد؟ دنبالِ درآمدِ خوبشین؟ یا دوست دارین برای خونواده‌تون یه زندگیِ خوب فراهم کنین؟
شایدم یه دلیلِ اساسی‌تری پشتِ همه‌ی اینا وجود داره: خوشبختی! رسیدن به خوشبختی یکی از انگیزه‌های اصلیه. ولی مسیرهایی که ما فکر میکنیم به خوشبختی ختم میشن، مثِ مادیات و پولِ بیشتر، معمولاً به بن‌بست میخورن. واقعیتش اینه که حقوقِ چرب و چیلی یا داشتنِ پورشه خوشبختیِ شما رو تضمین نمیکنه. برای همین، نباید به عواملِ بیرونی‌یی مثِ پول تکیه کنیم، چون اینا انگیزه‌ی بلندمدت ایجاد نمیکنن.
مثلاً تصور کنین کارفرماتون بهتون میگه: اگه امروز 15 تا ایمیل بیشتر از همیشه بنویسی، یه پاداشِ400 دلاری بهت میدم، البته فقط همین امروز. پیشنهادشو قبول میکنین و پولتونو میگیرین. ولی آیا روزِ بعد هم بدونِ انگیزه‌ی پولِ نقد حاضرین مثِ دیروز جون بکّنین؟
این دقیقاً همون چیزیه که نویسنده‌ی این کتاب آزمایشش کرد. اون سالِ 2013 به کارکنای شرکتِ اینتل که مسئولِ مونتاژِ تراشه‌ها بودن، پولِ بیشتری پیشنهاد کرد. فقط کافی بود قول بدن به تعدادِ مشخص‌شده، تراشه سرِ هم کنن. همون ابتدای روز پولشونو میگرفتن.
این انگیزه جواب داد. ولی فرداش و پس‌فرداش، تولیدِ اونا به همون میزانِ سابق برگشت. چرا؟ چون دیگه برای روزای بعدی پولِ بیشتری نمیگرفتن که بخوان بیشتر و سریعتر کار کنن.
انگیزه‌های بیرونی موندگار نیستن. ما فقط وقتی میتونیم تا مدتهای طولانی سخت کار کنیم که انگیزه از درونمون بجوشه و از اون کار، لذتِ درونی ببریم.
مثلاً توی همین آزمایش، اینو هم به کارکنای اینتل گفته بودن که اگه توی یه روز بتونن از یه حدِ مشخص کار بیشتر بزنن، یه کارتِ آفرینِ ساده گیرشون میاد. همین تشویق، باعث شد شرکت‌کننده‌ها انگیزه پیدا کنن و تراشه‌های بیشتری بسازن.
توی دو روزِ بعدی، میزانِ تولیدشون یه ذره نسبت به قبل کمتر شد، ولی بازم نسبت به روزِ دوم و سومِ بعد از اون تشویقِ مادی، بیشتر بود. دلیلش این بود که تشویقِ «آفرین» بهشون حسِ انگیزه‌ی درونی میداد، انگیزه‌ای که با هدفشون و بهبودِ تولید در ارتباط بود.


خلاصه صوتی کتاب پاداش

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب پاداش و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب پاداش »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...