خلاصه رایگان
کتاب بافِت
نویسنده: راجر لونستین
دسته بندی: کتاب های پول و سرمایهگذاری کتاب های موفقیت کتاب های کارآفرینی کتاب های بازاریابی و فروش کتاب های مدیریت و رهبری کتاب های ارتباط و مذاکره کتاب های اقتصادکتابی که میخوایم دربارهاش صحبت کنیم، همونطور که از اسمش پیداست، دربارهی یکی از پولدارترین آدمای دنیا به اسم وارن بافته ( Warren Buffett ). دارایی ایشون بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شده و به عنوان دهمین فرد ثروتمند جهان شناخته میشه. آقای بافت مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت برکشایر هاتاوی ( Berkshire Hathaway ) هستش و کلی سهام تو شرکتهای معروفی مثل اپل ( apple )، کوکاکولا ( Cocacola )، پپسی ( Pepsi ) و آی بی ام ( IBM ) داره. خب حالا رمز رسیدن به این همه موفقیت چیه؟ لطفا تا آخر پادکست دست به گیرندههاتون نزنین.
خلاصه متنی رایگان کتاب بافِت
شاید بعد از بیل گیتس ( Bill Gates ) و مارک زاکربرگ ( mark zuckerberg ) بشه گفت وارن بافت یکی از سرشناسترین آدمای دنیاست. در ادامه نگاه دقیقتری به زندگی این اسطورهی سرمایه گذاری میندازیم و رموز موفقیتش رو با هم بررسی میکنیم.
..............................................................................................
وارن ادوارد بافت، پسر هاوارد ( Howard ) و لیلا ( Leila ) بافت، ۳۰ آگوست سال ۱۹۳۰ تو دورانی متولد شد که خیلی از خونوادهها دربارهی آیندهی بچه هاشون خوشبین نبودن. به عنوان یه بچه متولد شده تو دوران رکود بزرگ ، وارن ارزش پول رو با تمام وجود درک کرده بود. توی سال ۱۹۳۲ رکود اقتصادی بزرگ، خونهشون رو تو اوهاما ( Ohama ) ازشون گرفت و پدر وارن، شغلش رو به عنوان فروشندهی اوراق بهادار توی یه بانک محلی از دست داد. اما پدر وارن از اون باباهای باهوش بود و خیلی زود، کسب و کارش رو دوباره راه انداخت و زد تو کار فروش سهام و اوراق قابل اطمینان. متاسفانه این کار سود دندونگیری واسه ایشون نداشت و در نتیجه خونواده بافت حتی غذای کافی هم واسه خوردن نداشتن. این قضیه به جایی رسیده بود که مادر وارن سهم غذاش رو به پسرش میداد تا حداقل یه نفر بتونه یه وعده غذای خوب و کافی بخوره. این دوران سخت، تاثیر عمیقی روی وارن بافت گذاشت و تمایلش رو واسه رسیدن به پول و امنیت و آرامشی که با خودش میاورد بیشتر کرد. حتی وقتی وارن شیش سالش شد دیگه کسب و کار پدرش رونق گرفته بود. ولی اون نمیتونست گذشتهی پر درد و رنجش رو فراموش کنه. طولی نکشید که علاقهی وارن به سرمایه گذاری و کارآفرینی آشکارتر شد. همیشه میخواست مغازهی پدرش رو ببینه و وقتی به سن ده سالگی رسید، باباش تو یه سفر کاری به نیویورک ( New York )، وارن رو با خودش برد. توی نیویورک، پدر و پسر داستان ما با پدیدهای به نام بورس آشنا شدن. یه سال بعد، وارن یازده ساله با کمک خواهرش دوریس ( Doris ) برای اولین بار از راه خرید و فروش سهام به سود رسید. واسه خریدن این سهام، وارن خیلی تلاش کرد و کارای مختلفی انجام داد. مثلا یه مدت میرفت مسابقات گلف و توپهایی که گم میشدن رو پیدا میکرد و به صاحبشون میفروخت. توی سن چهارده سالگی، وارن مسئول پخش و جمعکردن پولهای اشتراک پنج روزنامه بود و واسه انجام این کار مجبور میشد صبح خیلی زود از رخت خوابش دل بکنه و سرکار بره. درنهایت وارن تونست با جمع کردن پولاش، ۴۰ هکتار زمین رو به قیمت ۱۲۰۰ دلار بخره. حالا تصور کنین که تو این زمان ایشون هنوز ۱۵ سالش هم نشده. شاید فکر کنین با این حجم از کار، وارن حتما از اون شاگرد تنبلا بود ولی تصورتون کاملا اشتباهه. نه تنها درسش خوب بود، بلکه تونست جزو سه درصد دانش آموز برتر مدرسهی وارتون ( Wharton ) توی پنسیلوانیا ( Pennsylvania ) بشه.
...................................................................................
وارن واسه ادامهی تحصیلش، به دانشگاه هاروارد درخواست داد. هاروارد با احترام درخواستش رو رد کرد. بهتر که رد کرد. چرا؟ چون تو دانشگاه کلمبیا با استادی آشنا شد که تاثیر عظیمی رو زندگیش گذاشت. اون استاد، پروفسور اقتصاددان، بنجامین گراهام (Benjamin Graham ) بود. شاید اسم ایشون هم به گوشتون خورده باشه. بنجامین گراهام یکی از پیشگامان تجزیه و تحلیل بازار سرمایهاس که تو پیدا کردن سهام پرسود، کارش خیلی درسته. اساس فلسفهی گراهام این بود که باید از خرج همهی سرمایه روی سهام ریسکی پرهیز کرد. اون تونست فلسفهاش رو با مقایسهی ارزش ذاتی شرکت با ارزش بازار جا بندازه. پیدا کردن ارزش ذاتی یه شرکت نیاز به تحقیق و جستجوی دقیقی داره. یه نفر باید بتونه ارزش همهی داراییهای شرکت رو تخمین بزنه، دربارهی جریان درآمدش تحقیق کنه و چشماندازی هم دربارهی آیندهاش به دست بیاره. وقتی ارزش ذاتی بالاتر از ارزش بازار باشه، شما میدونین که معاملهی درستی انجام دادین و اگه تو کوتاه مدت به سود نرسین، قطعا تو بلند مدت این اتفاق براتون میفته. با این استراتژی خرید، گراهام به خاطر خرید سهام کوتاه مدت و سوددهی مشهور شد. بافت از فلسفهی گراهام خیلی خوشش اومد و رابطهشون روز به روز بهتر شد. استراتژي گراهام تبدیل به یه چراغ راهنما واسه بافت شد. طی ۲۲ سال تدریس، گراهام هیچ وقت به دانشاموزی نمره کامل نداده بود. بافت این طلسم رو شکست. بعد از فارغالتحصیلی، وارن درنهایت استخدام شرکت سرمایهگذاری بن گراهام شد. تو شروع کار بعضی از پیشنهادهاش برچسب ریسکی بودن خوردن و رد شدن ولی سرآخر وارن به یه کارمند محبوب تبدیل شد. توی سال ۱۹۵۴ روی یه شرکت شکلات سازی سرمایهگذاری کرد و سود درشتی هم به جیب زد. قصه از این قرار بود که صاحب شرکت محلی شکلات سازی توی نیویورک دنبال گراهام نیومن واسه کمک بود. بافت دید که اونا میتونن میلیونها پوند شکلات رو آب کنن و مغز داخلش رو هم به شرکتهای دیگه بفروشن. بر اساس آینده نگری وارن، قیمت شکلات به عرش اعلا رسید و شرکت شکلاتسازی مذکور، به پاداش عظیمش.
..............................................................................................................
بافت شلوغی نیویورک رو دوست نداشت. علاوه بر اون، تو این برهه، ایشون پدر هم شده بود و میخواست که بچههاش رو تو محیط آروم و ساکت اوماها ( Omaha ) بزرگ کنه. به محض برگشتن به زادگاهش، بافت شروع به سرمایه گذاری توی موسسهی شراکتی خودش کرد. طی یه سال، وارن تونست پونصد هزار دلار از طریق دوستا و آشناهاش کسب کنه. دوستایی که فقط با درنظر گرفتن تئوریهای گراهام سر کار آورده بود و بهشون گفته بود که روی شرکتهای با قیمت پایینتر از ارزش ذاتی سرمایه گذاری کنن. جالبه بدونین که طی سومین سال، اون پونصدهزار دلار دوبرابر شد. درنهایت تو سال ۱۹۶۱، بافت قدم بزرگ بعدیش رو برداشت و تصمیم گرفت کنترل یه شرکت رو به دست بگیره. تا اون موقع این بزرگترین سرمایهگذاریش بود. دمپستر میل ( Dempster Mill ) شرکت تولید آسیاب بادیای بود که کم کم داشت تو باتلاق بازار غرق میشد و سرمایهگذارها هم سراغش نمیرفتن. ولی وارن شرکت رو با سرمایهی یک میلیون دلار خریداری کرد. خوبه که بدونین وارن همین جوری الابختکی سراغ این شرکت نرفت و ارزش ذاتی شرکت رو میدونست. بنابراین واسه شروع سعی کرد مسائل مالی شرکت رو راست و ریس کنه. یه سال بعد، شرکت تو مسیر رشد و سوددهی بود و دو برابر چیزی که وارن واسش خرج کرده بود یعنی دو میلیون دلار، به جیبش برگشته بود. تا سال ۱۹۶۳، قیمت سهام شرکت به سه برابر ارزش ذاتی رسیده و وقت رفتن بود. خلاصه بافت شرکت رو فروخت و از شرکاش ۲.۳ میلیون دلار سود کسب کرد. به شکل باورنکردنیای بعد از ۳۵ سال، ثروت بافت به ۲۲ میلیون دلار رسید و دارایی خالصش حدود ۴ میلیون دلار بود.
...............................................................................................................
توی سال ۱۹۶۴، بافت کنترل شرکت برکشایر هاتاوی رو به دست گرفت. شرکتی که هنوزم رو انگشت اون میچرخه. برکشایر از سال ۱۸۳۹ شروع به تولید منسوجات کرد ولی تو دهه ۱۹۶۰، خیلی از شرکتهای نساجی آمریکایی داشتن بازار رو به تولیدکنندههای آسیایی و آمریکای لاتین میباختن. بنابراین وقتی بافت میخواست سال ۱۹۶۲ سهامش رو بخره، قیمتش به ازای هر سهم فقط ۷.۶ دلار شده بود. رک و پوست کنده، شرکت تو یه مخمصه بزرگ افتاده بود. البته وقتی بافت شروع به محاسبه ارزش ذاتی شرکت کرد، متوجه شد که سهام شرکت باید با قیمت ۱۶.۵ دلار خرید و فروش بشه. این باعث شد خود وارن تا جایی که میتونست سهام شرکت رو بخره و در نهایت تبدیل به سهامدار عمده بشه. در حالی که شرکت وارن اولاش واسه رسیدن به سود دست و پا میزد، ولی به مرور زمان به جایی رسید که تونست سکوی پرتابی باشه واسه خرید شرکتهایی مثل بیمهی غرامت ملی که تو سال ۱۹۶۷ به قیمت ۸.۶ میلیون دلار خریداری کرد. بنابراین درحالی که شرکت منسوجات در سال دور و بر ۴۵۰۰۰ دلار سود میداد، بیمهی غرامت ملی حدود ۲.۱ میلیون دلار به وارن پول میرسوند. تا سال ۱۹۶۹، برکشایر بیشتر وقت و انرژیش رو گرفت. بنابراین وارن تصمیمش این شد که شراکت اوماها که طی ۱۳ سال گذشته ارزشش از نیم میلیون به ۱۰۴ میلیون دلار رسیده بود رو منحل کنه. به عنوان رئیس هیئت مدیرهی شرکت برکشایر هاتاوی، بافت به اضافه کردن شرکتهای دیگه به هلدینگش ادامه داد. درنتیجه قیمت سهام برکشایر به سقف چسبید و از ۷.۶ دلار سال ۱۹۶۲ به ۹۵ دلار تو سال ۱۹۷۶ رسید. تو این زمان، بافت داشت واسه خودش کم کم اسم و رسمی در میکرد و تونست کاری که همیشه آرزوش رو داشت یعنی خرید یه روزنامه رو انجام بده. توی دهه ۱۹۷۰، برکشایر تبدیل به بزرگترین سهامدار واشنگنتن پست ( Washington Post ) شد. روزنامهای که بافت تو دوران نوجوونیش بارها اون رو در خونهی مشتریها انداخته بود. بافت تو این دوران ۵۰۰۰۰ دلار حقوق سالانه داشت.
.....................................................................................................................................................
توی سال ۱۹۷۹، بافت هنوز هم از میانگین صنعتی داوجونز بهتر عمل میکرد. دارایی خالص خودش، ۱۴۰ میلیون دلار بود و برکشایر سالانه ۲۹۰ دلار هر سهمش رو میفروخت. همینطور که دنیای اقتصاد به سمت دههی ۸۰ میلادی میرفت، فلسفه سرمایهگذاری بافت هم به سمت و سوی جدیدی متمایل شد. تو این دوران بود که وارن دوست و راهنمای همیشگیش یعنی بن گراهام رو از دست داد. بنابراین دیگه روی شرکتهای زیر قیمت و کوچیک تمرکز نکرد و کسب و کارهایی رو به نام خودش زد که بزرگ و کاملا شناخته شده بودن. شرکتهایی مثل واشینگتن پست و بیمهی جیکو ( GEICO ). درسته که وارن تصمیم گرفته بود که از روش گراهام استفاده نکنه ولی همچنان اون رو تو بعضی جاها در نظر میگرفت و طبق اون عمل میکرد. دههی ۸۰ رسید و تب و تاب این دهه، با مهارت جناب بافت ترکیب شد و ثروتش رو یه پله بالاتر برد. تو سال ۱۹۸۰، رئیس جمهور جدید رونالد ریگان ( Ronald Reagan ) این وعده رو داد تا اقتصاد رو زیر و رو کنه و وضعش رو بهبود ببخشه. واسه عملی کردن این وعده، نرخ بهره رو کاهش داد. چیزی که اقتصاددان بانفوذ، هنری کافمن ( Henry Kaufman ) هم اون رو پیش بینی کرده بود. اوضاع جدید باعث شد که مردم به خرید رو بیارن. با این نرخ بهره پایین، سهامدارا بیشتر سهم خریدن و میانگین صنعتی داو ( Dow ) یه رکورد جدید ثبت کرد و به ۳۸.۸۱ رسید. البته هیچ کدوم از این اتفاقا، میزان صبر و روش سرمایه گذاری بافت رو تغییر نداد و شرکت برکشایر همچنان به سوددهی خودش ادامه داد. میانگین صنعتی داو جونز دیگه داشت به سقف میچسبید و سهام برکشایر هم پا به پاش حرکت میکرد. تا پایان سال ۱۹۸۳، سهام شرکت به قیمت ۱۳۱۰ دلار خرید و فروش میشد. ارزش برکشایر هاتاوی حالا به ۱.۳ میلیون دلار رسیده بود. واسه خود وارن بافت هم طی چهار سال سرمایه شخصیش از ۱۴۰ میلیون به ۶۲۰ میلیون دلار افزایش پیدا کرده بود. توی سال ۱۹۸۵ درحالی که بازار داشت به شدت رونق میگرفت، درنهایت عکس بافت به لیست میلیونرهای سال اضافه شد.
.............................................................................................
بافت در طول زندگیش توی خونهی سادهای زندگی کرد که وقتی ۲۷ سالش بود به قیمت ۳۱۵۰۰ دلار خرید. ولی این تازه یه نمونه از کارایی بود که با اون میلیاردر بودنش رو نفی میکرد. بافت هیچ وقت به طبقه بندی مردم و تبعیض باور نداشت. حتی تو اوایل دهه ۶۰ که جداسازی آدما خیلی شایع شده بود، بافت داد و ستدش رو با خیلی از شرکاش به هم زد. چون اونا فقط سفید پوستا رو استخدام میکردن و بین کارکنانشون فرق میذاشتن. این همچنین باعث شد که وارن بر عکس پدرش که یه جمهوری خواه بود و هشت سال از عمرش رو تو کنگرهی واشنگتن گذرونده بود، تبدیل به یه دموکرات بشه. بافت بعد از مرگ پدرش هر از گاهی به کمپینهای سیاسی دموکراتها کمک مالی هم میکرد. علاوه بر اون، بافت شاید جزو معدود آدمای پولداریه که علیه کاهش مالیات ثروتمندها یا به قول خودش رفاه پولدارا صحبت کرد؛ اگرچه که مالیات کمتر، میتونست سود بیشتری برای خودش و مجموعهاش داشته باشه. از دههی دوم زندگیش، بافت همیشه درگیر این بود که با ثروتش چی کار کنه. اون سبک زندگی پر زرق و برقی نداشت، ماشینهای آنچنانی سوار نمیشد و خونهی درندشتی هم صاحب نبود. البته وارن به بچههاش سخت میگرفت و اجازه نمیداد روی ثروت و موفقیت باباشون حساب باز کنن و از تلاش دست بردارن. به جاش، بهشون یاد داد که مسیر خودشونو پیدا کنن و با سعی خودشون به جایی که میخوان برسن. از سال ۲۰۰۶، یعنی وقتی که همسرش سوزان ( Susan ) فوت کرد، وارن تصمیم گرفت بیشتر سرمایهاش رو به خیریه اهدا کنه. یک شیشم سرمایهی جناب بافت بین موسسات خیریهی مختلف تقسیم میشه و بقیهاش هم به بنیاد بیل و ملیندا گیتس ( Bill and Melinda Gates ) اهدا میشه. بنیاد بیل و ملیندا گیتس روی بیماریهای لاعلاج تحقیق میکنه تا راهی واسه درمانشون پیدا بشه. تا سال ۲۰۱۵ ، سرمایهی شخصی وارن ۶۴ میلیون دلار تخمین زده شد. یه میراث بزرگ که میتونه واسه رسیدن بهش، به خودش افتخار کنه. خلاصه اینکه با کمک راهنما و چراغ راه، بنجامین گراهام، وارن بافت فرق مهم بین ارزش ذاتی یه شرکت و ارزش بازار رو فهمید. یه مسئلهی خیلی مهم که نقطهی شروعی واسه سرمایهگذاریهای موفق بعدی و رسیدن به سرمایهی ۶۶ میلیون دلاری بود. امیدواریم از این پادکست لذت برده باشین.
خلاصه صوتی کتاب بافِت
برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب بافِت و تمام 365 کتاب (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتابها به شما کمک میکنن در تمام زمینههای زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.پیشنهاد ما اینه که از زمانهای مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت میکنیم که صرف هزینههای 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.
دیدگاه خود را بنویسید