0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
سبد خرید شما خالی است.

خلاصه رایگان

از {{model.count}}

کتاب 14 گفتار با فرزندان تا 14 سالگی

نویسنده: میشل ایکارد

دسته بندی: کتاب های توسعه فردی کتاب های ارتباط و مذاکره کتاب های سبک زندگی کتاب های ایجاد تغییر کتاب های روانشناسی

ارتباط برقرار کردن با نوجوونها به خصوص توی سنینِ‌ 10 تا 14 سالگی همیشه مسأله‌ی پیچیده‌ای بوده. توی این بازه‌ی سنی بچه‌ها رفته رفته از والدین فاصله میگیرن و دورِ خودشون دیوار میکشن. این سن سنیه که مسائلِ پیچیده‌تر مثلِ مسائلِ جنسی، پول و انتخابهای زندگی از همیشه مهمتر میشه. اما از اون طرف توی این سن گفت‌وگو با فرزندان هم از همیشه مشکلتر میشه. خب، والدین چیکار میتونن بکنن؟ راهش اینه که یاد بگیرن با بچه‌هاشون هم‌صحبت بشن و دست از موعظه بردارن. و این کتاب، اینو به شما یاد میده.

خلاصه متنی رایگان کتاب 14 گفتار با فرزندان تا 14 سالگی

توی این خلاصه‌کتاب یاد میگیریم که چطور بچه‌هامونو برای موفقیت آماده کنیم.
در گذشته معمولاً پدرومادرا درباره‌ی مسائلِ مهم، از موضعِ بالاتر با بچه‌هاشون صحبت میکردن. این صحبتها معمولاً مثلِ یه موعظه‌ی یک طرفه بود که در موردِ مسائلِ جنسی خطاب به نوجوونهای خجالت‌زده دیکته میشد.
ولی دور و زمونه خیلی عوض شده. الان همه‌ی ما میدونیم که آماده کردنِ بچه‌ها برای ورود به دورانِ بزرگسالی به چیزی بیشتر از جلساتِ توجیهیِ گاه‌وبیگاه نیاز داره. صدها گفت‌وگو در طولِ چندین سال باید  باهاشون انجام بشه.
ما حتی اگه نهایتِ حسنِ نیت رو هم داشته باشیم باز ارتباط برقرار کردن با نوجوونهایی که توی سنِ رشدن کارِ مشکلیه. پس خیلی مهمه که خودتونو برای گفت‌وگو با فرزندانتون از قبل آماده کنین. توی این خلاصه‌کتاب،‌ با نحوه‌ی مطرح کردنِ شیش تا از مهمترین مسائلِ نوجوانان آشنا میشیم، یعنی استقلال، پول، تکنولوژی، انتقاد، تکانشی بودن و سکس.

ضمناً اگه مایلین بدونین که: تئاترهای بداهه چه درسی درباره‌ی برقراریِ ارتباط به شما میدن،
چطور به بچه ها بازخورد بدیم که نه تنها اعتماد به نفسشون پایین نیاد بلکه بالا هم بره،
و چرا قوانینِ مربوط به تکنولوژی بینِ شما و بچه‌هاتون باید مشترک باشه، حتماً تا آخرِ این پادکست ما رو همراهی کنین.
-----------------------------------------
کار با جورچین بهتون کمک میکنه با بچه‌هاتون بتونین صحبت کنین
بچه ها و والدین یه زبانِ خاصِ مشترک دارن.
برای خیلی از آدما، گریه‌‌ی نوزادها فقط یه ونگ‌ و وونگِ بی‌معنیه. ولی پدر و مادر میتونن متوجهِ تفاوتهای ظریفی بشن که توی این گریه‌ها وجود داره و میتونه مثلاً نشونه‌ی این باشه که بچه‌شون نیاز به تغذیه داره، یا نیاز داره پوشکش عوض بشه. این ارتباط‌گیری از بدوِ تولد تا سنِ حدوداً یازده سالگی ادامه داره. و از اون به بعد یه تغییراتی اتفاق میفته.
زمانی که کودک راهیِ سفرِ بزرگسالی میشه، از والدینش فاصله میگیره و شروع به ساختِ هویتِ مستقلِ خودش میکنه. کار به جایی میرسه که دیگه والدین و فرزندان زبونِ همو نمیفهمن. و این معنیش اینه که شمای والدین باید یه راهِ جدید برای ارتباط‌گیری پیدا کنین.
زبانِ مشترک باعثِ وابستگی و پیوندِ بینِ انسانها میشه. از طرفی، نوجوونا دلشون نمیخواد به خانواده وابستگی داشته باشن. اونا میخوان خودشون دنیا رو کشف کنن. پس تعجبی نداره که برقراریِ ارتباط با فرزندان توی این سن اینقدر مشکل باشه.
و این باعثِ ناامیدیِ والدین میشه، چون سکوت رفته‌رفته جای صحبتها رو میگیره. والدین معمولاً تمایل دارن به جای اینکه همصحبتِ بچه‌هاشون باشن، با صدای بلند و از موضعِ بالاتر با اونا صحبت کنن، در صورتی که این کار فقط باعثِ ایجادِ یه چرخه‌ی متلاطم بینِ اونا میشه. موعظه‌های پرعتاب منجر به بدخلقیِ فرزندان میشه و بدخلقیِ فرزندان منجر به عتاب و خطابِ والدین.
پس چاره چیه؟ خب، اول از همه باید یادمون باشه که میلِ نوجوون به استقلال یه نشونه‌ی عادی و خوب از رشدِ فرزنده. شواهدِ متعددی وجود داره که نشون میده بچه هایی که توی نوجوونی نمیتونن هویتِ قاطعی برای خودشون تعریف کنن، بعدها توی بزرگسالی بیشتر در معرضِ روابطِ مسموم و اعتیادگونه قرار میگیرن. پس باید از خداتون باشه که بچه‌تون میل به استقلال داشته باشه.
این دیدگاه بهتون کمک میکنه از یه اشتباهِ رایج یعنی رویکردِ امر و نهی اجتناب کنین. این رویکرد همه‌ش دنبالِ اینه که بچه‌ها رو از آسیب دور نگه داره که مسلماً از روی دوست داشتنه، ولی از طرفی هم باعث میشه نوجوون رو از یه چیزِ مهم محروم کنین، و اون، فرصتِ اشتباه کردنه. بله، استقلالِ بیشتر به این معناست که فرزندتون با ریسکهای بیشتر رو‌به‌رو میشه و گاهی هم خرابکاری میکنه. ولی اگه شما بهشون اجازه‌ی هیچگونه تصمیم‌گیری‌یی رو ندین، اونا چطور میتونن یاد بگیرن که تصمیماتِ سنجیده بگیرن؟
یه حقیقتِ ساده وجود داره و اون اینکه بچه‌ها باید تجربه کنن، هم چیزای خوبو هم چیزای بدو. هیچ شکی توش نیست. ولی این به اون معنی نیست که ما فقط یه گوشه بشینیم و اونا رو تماشا کنیم. وظیفه‌ی ما اینه که به بچه‌هامون کمک کنیم متوجه بشن چه چیزی مفیده و چه چیزی مفید نیست. و این فقط زمانی میسّر میشه که ما راهِ درست‌حرف‌زدن با بچه‌هامونو یاد بگیریم.
و در یک کلمه، مراقبت از فرزند یعنی گفت‌وگوی مناسب با اون در زمانِ مناسب.
===================================
برای اینکه اعتمادِ فرزندتونو جلب کنین، باید نقشه‌ی مسیرِ استقلالو براشون ترسیم کنین
یکی از نشونه‌های بزرگ شدن اینه که یه بعد از ظهر رو بدونِ حضورِ آدم‌بزرگا توی پارک یا فروشگاه سپری کنیم. و این درخواستیه که هر نوجوونی دیر یا زود به زبون میاره.
و ضمناً این درخواست باعثِ نگرانیِ والدین هم میشه. دنیا جای ترسناکیه. پر از خطره. ممکنه هزار جور اتفاقِ ناگوار بیفته. اگه به نظرِ شما فرزندتون به اون آمادگیِ لازم نرسیده باشه، پاسخِ شما به این درخواست یک «نه‌» ی محکمه.
ولی یه راهِ بهترم هست. حتی اگه نوجوونِ شما هنوز اون آمادگی رو کسب نکرده، بالاخره یه زمانی کسب میکنه. و این چیزیه که شما باید بهش بگین. باید بهش راهِ رسیدن به این آمادگی رو نشون بدین. در غیراین‌صورت، اون ممکنه احساس کنه دارین بهش زور میگین، به خصوص اگه ببینه دوستاش بدونِ اون میرن فروشگاه و برمیگردن.
زمانی که بازیگرای تئاتر بداهه‌پردازی میکنن، میدونن که برای جون‌دار کردنِ سناریوی اولیه باید سؤالاتو با «بله» جواب بدن، نه با «خیر»، چون پاسخِ منفی صحنه رو بی‌جون میکنه.
والدینی که به دورانِ پرفراز‌ونشیبِ نوجوونیِ فرزندانشون میرسن هم میتونن از این تکنیک استفاده کنن.
البته این معناش این نیست که هرچی فرزندمون ازمون خواست باهاش موافقت کنیم. هرچی باشه، جوابِ منفی دادن بخشِ بزرگی از مسئولیتِ والدینه. ولی میتونیم به گفت‌وگویی که با فرزند داریم به چشمِ همون سناریوی اولیه نگاه کنیم که دائم میتونه تغییر کنه.
در عمل، کاری که باید بکنیم، اینه که نقشه‌ی راهِ استقلالو به بچه‌ها بدیم. چجوری؟ یعنی به جای اینکه بگیم: «نه. تو هنوز اونقدر بزرگ نشدی که تنهایی بری فروشگاه» و همینجا به گفت‌وگو خاتمه بدیم، باید نشونه‌ها و علایمِ بزرگ شدن و آمادگیِ کشفِ مستقلانه‌ی جهانو براش ترسیم کنیم.
اول درباره‌ی اشتباهاتِ احتمالی فکر کنین. شاید نگرانِ این باشین که فرزندتون گوشی‌شو فراموش کنه و از دوستاش جدا بمونه. یا اینکه از طرفِ یه غریبه موردِ آزار و اذیت قرار بگیره. انتظار دارین توی این موقعیتها چه عکس العملی نشون بده؟ احتمالاً سؤال کردن و کمک گرفتن از یه بزرگسالِ موجّه بهترین کار از نظرِ شما باشه. حالا ببینین نوجوونِ شما چطور میتونه ثابت کنه که از پسِ این کار برمیاد؟ شاید حفظِ شماره‌‌تلفنهای مهم یا تواناییِ صحبتِ مستقیم با معلم درموردِ تکالیفِ درسی نشونه‌های مهمی از این آمادگی باشه.
تصمیمِ شما در این باره هرچی که هست، حتماً برای نوجوون‌تون توضیح بدین که این تصمیم‌گیریها همینجور دلبخواهی و برای سخت‌تر کردنِ زندگی گرفته نشدن. بلکه مثلِ تابلوهای راهنما توی مسیرِ استقلال هستن که به نوجوون نشون میدن چقدر به استقلالِ مطلوبش نزدیک شده.
============================
توی بحثِ پول، بستر خیلی مهمه.
اما بریم سراغِ مبحثِ پول.
اول خبرای خوب: اکثرِ نوجووونا خودشون اصولِ اولیه‌ی مدیریتِ مالی رو بلدن. سالِ 2012 یه نظرسنجی توی آمریکا انجام شد که نشون داد 90درصدِ تمامِ نوجوونای آمریکا پس‌انداز میکنن و 40 درصدشونم نصفِ بیشترِ پولشونو پس‌انداز میکنن.
البته اینجا از یه نکته نباید غافل شد. پس‌انداز کردن مهمه، ولی مدیریتِ مالی صرفاً پس‌انداز کردن نیست. خیلی مهمه که فرزندِ شما درباره‌ی بسترِ تصمیم‌گیری‌های مالی هم اطلاعات داشته باشه.
بچه‌ها خونواده‌شونو با دیگران مقایسه میکنن، و همینه که باعث میشه مسائلِ مالی خیلی جنجالی و حساس باشه.
اگه همکلاسیای فرزندِ شما تعطیلاتشونو توی هاوایی بگذرونن یا استخرِ شخصی داشته باشن، براش این سؤال پیش میاد که: پس چرا خونواده‌ی من اینجوری نیستن؟ احتمالاً هم از ناعادلانه بودنِ شرایط شکایت میکنه.
بهترین راه برای حل و فصلِ این جور شکایتها چیه؟ اول از همه، باید از پنهانکاری اجتناب کنین. اگه میخواین بچه‌هاتون درباره‌ی پول درکِ درستی پیدا کنن، باید درباره‌ش باهاشون صحبت کنین. البته معنیش این نیست که جیک‌وپوکِ زندگی‌تونو براش توضیح بدین، چون مطمئناً خیلی چیزا هست که دوست ندارین به دوستاش بگه. نیازی نیست کاملاً شفاف باشین. مات باشین. یعنی با صداقت باهاش صحبت کنید اما فقط کلیاتو بهش بگین.
یه شروعِ خوب برای اینجور مکالمات، صحبت از باطنِ نادیدنیِ زندگیِ دیگرانه. بهش بگین درسته که اونا تعطیلات میرن هاوایی یا استخرِ شخصی دارن. خیلی از خونواده‌ها هستن که چیزایی دارن که خونواده‌ی تو نداره. ولی این فقط ظاهرِ زندگیِ اوناست. از کجا معلوم که اونا تا خرخره توی بدهی غرق نباشن؟ از کجا معلوم که پس‌اندازی برای دورانِ دانشگاهشون داشته باشن؟
این مارو به مفهومی به اسمِ «ارزش» میرسونه. ارزش صرفاً هزینه‌ی اون استخر یا تفریحات نیست، بلکه نشون‌دهنده‌ی اینه که اون هزینه‌ها توی بودجه‌ی اصلیِ خونواده چه جایگاهی داره. میتونین برای معرفیِ این مفهوم، بودجه‌بندیِ هزینه‌های خونواده‌ رو براش توضیح بدین.
فرض کنیم نوجوونِ شما یه ویدیو گیمِ جدید میخواد. به اینم اشاره میکنه که قیمتش از 30 دلار رسیده به 20 دلار. چون میدونه که این مقدار پولو شما دارین. میتونین در پاسخ بهش بگین: درسته که قیمتش خیلی پایین اومده، ولی با 20 دلارم مقرون به صرفه نیست. وقتی مقرون به صرفه‌است که اولاً خونواده به یه گیمِ جدید نیاز داشته باشه و ثانیاً 30 دلار برای این نیازش کنار گذاشته باشه. در این صورت، میشه بگیم می‌ارزه و مقرون به صرفه‌ست. ولی ما خریدِ ویدیو گیم توی بودجه‌مون نبوده. و این یعنی اگه بخوایم چنین خرجی بکنیم، باید از هزینه‌های ضروریِ دیگه‌مون مثلاً هزینه‌ی اردوی مدرسه‌ت بزنیم. به عبارتِ دیگه، در بسترِ بودجه، این تصمیم معقول نیست.
===========================
بچه‌هاتونو تشویق کنین تا با تکنولوژی رابطه‌ی سالم‌تری برقرار کنن و براشون قانون وضع کنین.
کشفِ دنیا فقط محدود به وقت‌گذرونی با رفقا توی پارکها و فروشگاهها نیست. نوجوونا برای تعریفِ‌ هویتِ‌ مستقل و جدیدشون، توی فضای آنلاین هم سرک میکشن. و این حتی میتونه از فضای حقیقی هم برای والدین نگران‌کننده‌تر باشه. که البته حق‌ هم دارن.
تکنولوژی با سرعتِ سرسام‌آوری حرکت میکنه و رسانه‌ها هم پُرَن از گزارشهایی که خطراتِ  اپلیکیشن‌ها و ترندهای جدیدو گوشزد میکنه. در نهایت شما احساس میکنین که هرقدر هم تقلا میکنین باز از تکنولوژی عقبین.
ولی حقیقت اینه که تکنولوژی الزاماً چیزِ ترسناکی نیست. صرفاً یه ابزاره. مثلِ قیچی که هم میتونه مفید باشه هم خطرناک. اونی که واقعاً اهمیت داره خودِ تکنولوژی نیست، بلکه نحوه‌ی تعاملِ فرزند با تکنولوژیه.
ما توی دورانی زندگی میکنیم که مرزهای بینِ فضای مجازی و حقیقی کمرنگ شده و دنیای مجازی روز به روز حقیقی‌تر میشه. و این یعنی قواعدِ هردوتا یکیه. پس وقتی که قراره درباره‌ی تکنولوژی با فرزندتون صحبت کنین، حتماً روی این امر تأکید کنین.
این قوانین رو میتونین توی جلساتِ خونوادگی تعیین کنین. هدف اینه که یه چارچوبِ مشخصی داشته باشین که بعداً در صورتِ بروزِ مشکلاتِ احتمالی بتونین ازش استفاده کنین. از جمله چیزایی که میتونین درموردش صحبت کنین اینه که کدوم اپلیکیشن‌ها رو به بچه‌هامون اجازه بدیم دانلود کنن، یا چرا مجبوریم گوشیمونو دور از دسترس قرار بدیم؟
توی جلساتِ خونوادگی با ذهنِ باز حاضر بشین. اگه بچه‌ها حس کنن که این کار فقط یه کلکه برای اینکه مقرراتِ ازپیش‌تعیین‌شده‌ی خودتونو تحمیل کنین، دیگه این کار جواب نمیده. پس باید این گفت‌وگو رو در نهایتِ صداقت انجام بدین. نکته‌ی مهمِ دیگه اینه که تمامِ اعضای خونواده باید از این مقررات پیروی کنن. میتونید حرفتونو با چندتا سؤالِ مقدماتی شروع کنین. تکنولوژی چه فوایدی داره؟ چه آسیبهایی داره؟ چطور تشخیص بدیم چه زمانی داره ما رو از ریل خارج میکنه؟ و به جای خیره شدن به صفحه‌ نمایش چه کارای دیگه‌ای میتونیم انجام بدیم؟
وقتی قوانینِ اصلی رو مشخص کردین، تمامِ اعضای خونواده از جمله خودتونو ملزم کنین یه فهرستِ کتبی تهیه کنن از پنج الی ده تا از خصوصیتهایی که دوست دارن دیگران اونا رو به اون ویژگی‌ها بشناسن، ویژگی هایی مثلِ مهربانی، بانمک بودن، یا انصاف. این فهرست میتونه راهنمای تعامل با فضای مجازی باشه. قبل از پستِ هر کامنتی، فرزندِ شما باید از خودش بپرسه آیا رفتارهای آنلاینش، با این ویژگی‌ها که دوست داره دیگران اونو با اونها بشناسن مطابقت داره؟
========================================
اگه میخواین به بلوغِ فکریِ بچه‌هاتون کمک کنین، هر انتقادی که میخواین به زبون بیارینو چند بار تو دهنتون بچرخونین
نوجوونها جزءِ منتقدترین آدمای دنیان. دلیلشم واضحه. توی خونه دائم درموردِ همه‌چیزشون اظهارِ نظر میشه. از لباس پوشیدنشون گرفته تا نمره‌هایی که میگیرن تا دوستایی که انتخاب میکنن. توی مدرسه هم وضع همینه. هم‌کلاسیای قضاوتگرشون تمامِ جنبه‌های ظاهری و رفتاریِ اونا رو ارزیابی میکنن و معلما و مربیا و مدیراشون، با بازخوردهای تحصیلیشون اونا رو بمبارون میکنن.
شمای والدین هم یکی از وظایفتون انتقاد کردنه. چون بهرحال، انتقاد و بازخورد بخشی از فرایندِ تعلیم و تربیته. ولی نکته اینجاست که همه‌ی انتقادها شکلِ هم نیستن. بعضی انتقادها سازنده هستند و بعضیاشون سوزنده.
بازخوردهای سنتی اونقدرا که فکر میکنین تأثیر ندارن. حتی اشاره کردن به عیبهای دیگران میتونه واقعاً زیانبار باشه. سالِ 2017 دانشگاهِ هاروارد یه مقاله منتشر کرد با عنوانِ «خرید برای تأیید» یا Shopping for Confirmation، و توی اون درباره‌ی اینکه مغزِ آدما به انتقاد چه واکنشی نشون میده بحث کرده بود.
نویسندگانِ این مقاله عنوان میکنن که رشدِ شناختی با ایجادِ نورونها و سیناپس‌های جدید شروع میشه. بخشِ عمده‌ی این رشد وقتی اتفاق میفته که شخص حسِ اعتماد به نفس و لیاقت داشته باشه. اگه توجه کرده باشین، ما هروقت کاری میکنیم که بهش علاقه داریم و توی اون کار احساسِ شایستگی میکنیم، توفیقِ بیشتری کسب میکنیم. ولی زمانی که توی کاری احساسِ لیاقت و شایستگی نمیکنیم، سرعتِ پیشرفتمون کند میشه.
خب این چه ربطی به نوجوونها داره؟ راستش، وقتی شما با بچه‌هاتون درباره‌ی نقاطِ قوتشون حرف میزنین، مغزِ اونا به تکاپو میفته تا نورونها و اتصالاتِ جدیدی بسازه. ولی تأکید روی اشتباهات تأثیرِ معکوس داره. مغز این انتقادها رو نوعی تهدید به حساب میاره و قفل میشه. به عبارتِ دیگه، دست گذاشتن روی نواقص فرایندِ یادگیری رو متوقف میکنه.
این معناش این نیست که هیچ‌وقت از بچه‌ها انتقاد نکنین. ولی باید حواستون به نحوه‌ی انتقاد کردنتون باشه. فرض کنین فرزندِ شما وسطِ حرفِ شما میپره و ایده‌ای که همین الان به ذهنش رسیده رو میگه. اگه بگین: «وقتی من دارم با تلفن حرف میزنم لطفاً وسطِ حرفم نپر»، این یه انتقادِ سازنده‌ست. ولی اگه بگین: «تو کلاً عادتت اینه که وسطِ حرفِ دیگرون بپری» این اسمش انتقادِ مخرب و سوزنده‌ست.
اگه بخواین یه قدم جلوتر برین، میتونین انتقادتونو با یه بازخوردِ مثبت همراه کنین. مثلاً بگین: «تو ایده‌های خوبی داری‌ ها! ولی ازت انتظار دارم وقتی دارم با کسی صحبت میکنم، وسطِ حرفم نپری.» حتی میتونین فرزندتونو تشویق کنین ایده‌هاشو داخلِ یه دفتر یادداشت کنه و هر وقت آمادگیِ شنیدن داشتید، اونا رو بهتون بگه.
=========================
تکانشی بودن موجبِ رشدِ شناختی میشه.
تصور کنین فرزندتون یه بطریِ کامل از یه روغنِ گرون‌قیمتو خالی میکنه تو حموم بدونِ اینه از شما چیزی بپرسه. توی خونه فشفشه و ترقه روشن میکنه و خودش فرار میکنه.  بدونِ اطلاع و اجازه‌ی شما، سی تا از دوستاشو برای تولدش دعوت میکنه.
این رفتارا فقط چندتا مثاله از کارایی که از نوجوونها سر میزنه و والدینو عاصی میکنه. هرکدوم از اینا به تنهایی کافیه تا باعث بشه شما موهاتونو دونه دونه بکَنین!
این رفتارا فقط یه توضیح داره و اون اینکه نوجوونا تکانشی عمل میکنن. ولی این خصلت بازیِ طبیعت نیست. درسته که تکانشی بودنِ اونا خیلی رو اعصابه، ولی به خودیِ خود چیزِ مضر یا بدی نیست.
بذارین با یه تعریف شروع کنیم.
تکانشی بودن دقیقاً یعنی چی؟ یه جواب اینه که یعنی بی‌احتیاطی و بی‌فکری. ولی این، تعریفِ کاملی نیست. تکانشی بودن فقدانِ تصمیم‌گیری نیست. بلکه خودش یه جور تصمیم‌گیریه. بذارین بیشتر توضیح بدیم.
بعضی از تصمیمها با توجه به آینده و تبعاتِ کارها اتخاذ میشن. بعضیاشونم صرفاً به لحظه‌ی حال معطوفن. هرکدوم از این تصمیم‌گیریا اهدافِ خاصِ خودشونو دارن.
توی نوعِ دوم، هدف فقط رشدِ قشرِ پیش‌پیشانیِ مغزه، یعنی اون بخشی که مسئولِ تحلیلِ ریسک‌ها، حلِ مسائل و تفکرِ انتقادیه. تجربه‌های جدید اطلاعاتِ جدیدی در اختیارمون قرار میده و جذبِ این اطلاعات باعث میشه توی مغز اتصالاتِ عصبیِ جدیدی برقرار بشه. خب. از اونجا که مغز دنبالِ رشد و تکامله، بنابراین به تجربه‌های جدید واکنش نشون میده. چجوری؟ سیستمِ عصبی رو غرقِ در دوپامین میکنه که یه ماده‌ی شیمیاییِ عصبیه که ما رو به تکرارِ رفتارها تشویق میکنه. به یه تعبیرِ دیگه، تصمیماتِ تکانشی و آنی، باعثِ رشدِ شناختیِ انسان میشن.
جست‌وجو برای محرکِ جدید که بهش هیجان‌طلبی هم میگن، برای رشدِ انسان کاملاً ضروریه. هرقدر نوجوانِ شما بیشتر تجربه کنه، بیشترم یاد میگیره. و خلاصه، درسته که تکانشی بودنِ بچه‌ها همیشه کلی الم شنگه به پا میکنه، ولی در بلندمدت، ظرفیتِ تفکرِ عقلانی رو افزایش میده.
حالا سؤال اینجاست که چطور بچه‌هامونو به هیجان‌طلبی تشویق کنیم و همزمان، از تصمیماتِ تکانشیِ خطرناکشون هم جلوگیری کنیم؟ یه راهِ خوبش اینه که بینِ دو نوعِ متفاوت از رفتارهای تکانشی فرق بذاریم. اولیش اون رفتارهاییه که مستقیماً سلامتی و زندگیِ انسانها رو تهدید میکنه، مثلِ آتیش‌بازی. در برابرِ اینجور رفتارها با خیالِ راحت از اقتدارتون استفاده کنین و با نهایتِ جدیت و سرعت سختگیری به خرج بدین.
دومیش، اون رفتارهاییه که اونقدرا حاد نیست، مثلِ گرفتنِ جشنِ تولد بدونِ اطلاعِ قبلی. اینجا شما میتونین ملایمتِ بیشتری به خرج بدین. تصور کنین دوباره به دوازده‌سالگی‌تون برگشتین. واکنشِ پدرومادرِ شما توی موقعیتهای این‌چنینی چطوری  بوده؟ آیا این واکنشها مؤثر بوده؟ یا نتیجه‌ی عکس داده؟ مهمترین کاری که باید شما به عنوانِ والدین بکنین اینه که به فرزندتون کمک کنین از تجربه‌هاش درس بگیره. یعنی بهش بگین که دفعه‌ی بعد چه رفتارِ بهتری میتونه داشته باشه.
=====================
آموزشِ مفهومِ رضایت در سنینِ پایینتر، باعث میشه بعدها درباره‌ی مسائلِ جنسی راحت‌تر بتونین صحبت کنین
اوایلِ دهه‌ی 1990 میلادی، بعضی از مدارسِ آمریکا سیاستهای جدیدی رو دررابطه با سکس و رضایت وضع کردند. مدرسه‌‌ی مید وِسترن (Midwestern) که نویسنده‌ی این کتاب توش درس میخوند هم یکی از اون مدارس بود.
یکی از اون قوانین این بود که باید به دانش‌آموزا آموزش داده بشه که اگه میخوان کسی رو ببوسن، باید قبلش ازش اجازه‌ی شفاهی گرفته باشن. اون زمونا، این قانون از نظرِ خیلیا یه قانونِ مسخره و غیرعملی و غیررمانتیک بود.
ولی الآن خوشبختانه دیدگاهها تغییر کرده و رضایت طرفِ مقابل دیگه یه جوک نیست، بلکه بخشِ مهمی از آموزشهای جنسی رو تشکیل میده. البته شما نیازی نیست حتماً صبر کنید نوجوونتون آمادگیِ کافی درباره‌ی مسائلِ جنسی پیدا کنه بعد باهاش درباره‌ی مفهومِ رضایت صحبت کنین. اصلاً چه بهتر که این مفهومو بدونِ بارِ جنسیش هم به فرزندتون آموزش بدین.
آموزشِ اهمیتِ‌ رضایت توی سنینِ پایین‌تر، به نوجوونا این امکانو میده تا به این مفهوم انس بگیرن و این، اونا رو برای معاشرتهای جنسیِ ایمن‌تر در آینده، آماده میکنه.
حالا چطور میتونیم این موضوعو پیش بکشیم؟ یادتون باشه، رضایت فقط محدود به رابطه‌ی جنسی نیست. کلاً مشخص میکنه که چه کسی  چه وقت با شما تماس پیدا کنه. یا کلی تر بخوایم بگیم، مشخص‌کننده‌ی حدومرز هاست.
بچه‌ها توی نه گفتن با هم فرق میکنن. بعضیا خیلی راحت به دیگران میگن این کارو نکن چون خوشم نمیاد. بعضیای دیگه هم باید اینو یاد بگیرن که نه گفتن بی‌ادبانه نیست.
خیلی از نوجوونا برای اینکه از نه گفتن اجتناب کنن، از سیاستِ تقابل‌گریزی استفاده میکنن. مثلاً زمانی که فرزندتون قراره بره اردو، و مدرسه و بچه‌ها اونو به عنوانِ رهبر انتخاب کرده‌ن، اگه خودش دل و دماغِ رهبری نداشته باشه یا دلش بخواد یه گوشه بشینه کتاب بخونه، معمولاً یه دروغی مثلِ فوتِ خاله یا عمه‌ش سرِ هم میکنه تا از نه گفتن فرار کنه.
اگه متوجه شدین که فرزندِ شما هم از این دروغا میگه، تشویقش کنین هروقت مایل نیست کاری رو انجام بده، رک و روراست بگه نه. بهش متذکر بشین که نیازی نیست خودشو توجیه کنه. انتخاب حقِ طبیعیِ اونه و هرکسی حدومرزهای خودشو داره.
اولویتهای شخصی هم یه راهِ خوبِ دیگه برای آموزشِ مفهومِ رضایته. نوجوونا توی خونه معمولاً این دیدگاهو پیدا میکنن که «هرچی مالِ توئه مالِ منم هست»، به ویژه در ارتباط با خواهر برادراشون. پس چه خوبه که یه جلسه‌ی خونوادگی بذارین و در این باره صحبت کنین.  یه سری مقرراتِ اصلی درباره‌ی احترام به دارایی‌های دیگران وضع کنین. به علاوه، اعضای خونواده رو ملزم کنین برای استفاده از اموالِ دیگران اول ازشون اجازه بگیرن.
حالا یه سری راهکارِ ساده و در عینِ حال کاربردی دارین که میتونین با فرزندِ نوجوونتون توی مسیرِ رسیدن به بلوغ و بزرگسالی هم‌سفر و هم‌صحبت بشین.


خلاصه صوتی کتاب 14 گفتار با فرزندان تا 14 سالگی

برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب 14 گفتار با فرزندان تا 14 سالگی و تمام 365 کتاب‌ (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتاب‌ها به شما کمک میکنن در تمام زمینه‌های زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینه که از زمان‌های مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
راستی، ما برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب‌ خودمون، یک مبلغ کوچیک دریافت می‌کنیم که صرف هزینه‌های 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه هست.

خلاصه کتاب های مشابه « کتاب 14 گفتار با فرزندان تا 14 سالگی »

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...